معنی سر و صدا
لغت نامه دهخدا
سر و صدا. [س َ رُ ص ِ] (اِ مرکب، از اتباع) فریاد. جنجال. هیاهو.
- بی سروصدا، آرام. خاموش. ساکت.
- سر و صدا راه انداختن، جنجال کردن. هیاهو کردن.
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Brouhaha, Clatter, Pother, Racket, Rambunctiousness, Uproar, Whirl
فارسی به ترکی
gürültü
فارسی به عربی
جاز
فرهنگ فارسی هوشیار
داد و فریاد: }} از پایین سرو صدای زیادی به گوشش رسید. . . . {{
فارسی به ایتالیایی
baccano
فارسی به آلمانی
Jazz (m)
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
361