معنی سست کردن

حل جدول

سست کردن

تخدیر

‌ارخا

مترادف و متضاد زبان فارسی

سست کردن

آهسته کردن، کند کردن، ضعیف کردن، ناتوان کردن، دچار رخوت شدن، بی‌حال کردن، متزلزل کردن، فتور کردن

فارسی به انگلیسی

سست‌ کردن‌

Debilitate, Emasculate, Enervate, Enfeeble, Loose, Loosen, Narcotize, Relax, Shake

فارسی به عربی

سست کردن

اضعف، ثبط عزیمه، حل، فتره الهدوء، إخْمادٌ

فارسی به آلمانی

سست کردن

Deaktivieren [verb], Lockern, Schwa.chen [verb]

معادل ابجد

سست کردن

794

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری