معنی سمیر

لغت نامه دهخدا

سمیر

سمیر. [س َ] (ع اِ) زمانه. روزگار. (منتهی الارب) (آنندراج). || (ص) افسانه گوینده. (منتهی الارب) (آنندراج) (دهار). حدیث کننده بشب. (مهذب الاسماء). || صاحب افسانه. (ناظم الاطباء).

سمیر. [س ِم ْ می] (ع ص) صاحب افسانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). صاحب. (آنندراج).

فرهنگ معین

سمیر

(ص.) افسانه گو، (اِ.) زمانه، روزگار. [خوانش: (سَ) [ع.]]

فرهنگ عمید

سمیر

افسانه‌گو در شب، مصاحب شب،
[قدیمی، مجاز] دهر، روزگار،

حل جدول

سمیر

افسانه گو، قصه گو

مترادف و متضاد زبان فارسی

سمیر

افسانه‌گو، قصه‌گو، داستان‌پرداز، داستان‌سرا، داستان‌گو، حکایت‌گر، قصه‌سرا، داستان‌گزار، دهر، روزگار، زمانه

نام های ایرانی

سمیر

پسرانه، قصه گو

فرهنگ فارسی هوشیار

سمیر

زمانه و روزگار

فرهنگ فارسی آزاد

سمیر

سَمِیْر، مُجالس و هم صحبت در شب- مونس و هم سخن در شب- روزگار (جمع: سُمَراء)

معادل ابجد

سمیر

310

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری