معنی سنسور اندازه گیری دما
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
عمل اندازه گرفتن مقیاس گیری.
فاصله اندازه گیری
بازه ی اندازه گیری
دما سنج
برای اندازه گیری دما بکار می رود
لغت نامه دهخدا
اندازه گیری. [اَ زَ / زِ] (حامص مرکب) عمل اندازه گرفتن. مقیاس گیری. (فرهنگ فارسی معین).
سنسور
سنسور. [س َ] (ع اِ) خرطوم و آن را فیل و پشه هر دو دارند. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء).
دما
دما. [دَ] (اِ) دم و نفس. (انجمن آرا) (از آنندراج) (لغت محلی شوشتر) (برهان) (ناظم الاطباء). قطع. ربو. نفس. نسمه. (یادداشت مؤلف). || بهر. نهج. نهیج. تتابع نفس. حشا. (یادداشت مؤلف): و آنچه به شُش رود از وی، دما و ضیق النفس و سرفه ٔ تر و سل تولد کند. (ذخیره ٔخوارزمشاهی). انهاج، دما برآوردن. (المصادر زوزنی).دما برافکندن. (تاج المصادر بیهقی). تحشیه، دما بر کسی برافکندن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی).نهج، دما برافتادن. ابتهار؛ دما برافتادن. (تاج المصادر بیهقی). بهر؛ دما برافکندن. (المصادر زوزنی).
واژه پیشنهادی
فارسی به عربی
مقیاس
اطلاعات عمومی
فارنهایت
مترادف و متضاد زبان فارسی
حسگر
فرهنگ معین
(دَ) (اِ.) اندازه گرمی یا سردی یک جسم بر حسب مقیاس های قراردادی.
معادل ابجد
729