معنی سنکا
لغت نامه دهخدا
سنکا. [س ِ ن ِ] (اِخ) مارکوس (لوسیوس) انائوس. عالم معانی و بیان بود و در حدود سال 39 م. درگذشت. از او مجموعه ای در باب تمرینات خطابه بجا مانده است. (فرهنگ فارسی معین).
حل جدول
خطیب روم باستان در زمان نرون
فارسی به انگلیسی
Seneca
سخن بزرگان
کسی که تنها به فکر خودش باشد و بخواهد همه چیز را به سود خودش تمام کند، نمی تواند خوشبخت باشد. اگر می خواهید به سود خود کار کنید باید به دیگران سود برسانید.
اگر خردمندی، با این محدودیت به من پیشنهاد میشد که باید آن را سربسته نزد خودم نگه میداشتم و با دیگران در میان نمیگذاشتم، این هدیه را نمیپذیرفتم.
کسی که از آنچه دارد راضی نیست، اگر صاحب تمام دنیا هم بشود، باز ناراضی و بینواست.
هیچکس تا به حال بر اثر بخت و اقبال، خردمند نشده است.
بخشاینده باش تا در حق تو بخشایش کنند.
خاک، با چشم پوشی از بی نیازی آن، تا چیزی در آن کاشته نشود، پرورنده نخواهد بود.
بهترین روش درمان خشم، به تاخیر انداختن است.
درنگ، بهترین درمان خشم است.
چه موهبت بزرگی است، داشتن یک دوست با قلبی رازدار؛ چرا که میتوانید با خیال آسوده، همهی اسرار خود را در قلب او دفن کنید.
کسانی به خرد دست یافتهاند که گمان نمیبردهاند دارای آن هستند.
اگر نمی دانید بپرسید؛ لحظه ای نادان به نظر می رسید ولی تا پایان عمر دانا خواهید بود.
تا هنگامی که زنده هستی، یاد بگیر که چگونه زندگی کنی.
در زندگی، به اندازهی کافی زمان هست؛ اگر از زمان خود، به گونهای کارآمد برای انجام کاری بزرگ بهره بگیرید. ولی اگر زمان را برای بیبند و باری و تنبلی هدر دادید و برای چیز باارزشی زندگی نکردید، متوجه میشوید که بسیار دیر کردهاید.
واژه پیشنهادی
خطیب روم
معادل ابجد
131