معنی سنی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(سَ نِ یّ) [ع.] (ص.) رفیع، عالی.
آهن، ریم آهن. [خوانش: (س) (اِ.)]
پیرو سنت پیغمبر، پیرو فرقه ای از مسلمانان که قایل به خلافت ابوبکر و جانشینان اویند. [خوانش: (سُ نّ) [ع.] (ص نسب.)]
فرهنگ عمید
رفیع، بلند، عالی، بلندمرتبه،
آهن،
ریم آهن،
سینی،
کسی که پیرو اهل سنت پیغمبر و قائل به خلافت ابوبکر و جانشینان او است،
حل جدول
اهل سنت
فارسی به انگلیسی
Orthodox, Sunnite
ترکی به فارسی
تورا
فرهنگ فارسی هوشیار
اهل سنت و جماعت، غیر شیعی رفیع و بلند، گرانقدر، بزرگ
فرهنگ فارسی آزاد
سُنِیّ، یک فرد سنّی مذهب- یکنفر از اهل سنّت (بکلمه سُنِیَّه) مراجعه شود،
معادل ابجد
120