معنی سهام داران

حل جدول

لغت نامه دهخدا

سهام

سهام. [س ِ] (ع اِ) ج ِ سهم، به معنی تیر. (غیاث) (آنندراج) (دهار):
هست سهام تو در دو دیده ٔ حاسد
گویی کز خواب کرده اند سهامت.
مسعودسعد.
بر شق سهام و مشق سنان و حسام صحایف عمر آن مخاذیل تباه و سیاه گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). || ج ِ سهم، به معنی حصه. بهره.

سهام. [س َه ْ ها] (ع ص) تیرانداز. (غیاث) (آنندراج). کمانکش. کماندار. تیرانداز. (ناظم الاطباء).

سهام. [س ُ] (ع اِمص) لاغری و باریکی. (غیاث) (آنندراج) (منتهی الارب). || تغییر چهره. (غیاث) (آنندراج). تغییر رای. (منتهی الارب). || بیماری شتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

سهام. [س َ] (ع اِ) شدت حرارت تابستان. (غیاث) (آنندراج). باد گرم و شدت گرما و افروختگی آن. (منتهی الارب). باد گرم. (مهذب الاسماء). || لعاب شیطان و آن تار عنکبوت مانندی است که از هوا فرودآید در سختی گرما و نیست شود. (آنندراج) (منتهی الارب).


داران

داران. (اِخ) قصبه ٔ مرکزی شهرستان فریدن و بطور مستقیم در صد و بیست هزارگزی شمال باختری اصفهان واقع شده. خلاصه مشخصات و مشخصات جغرافیایی آن بشرح زیر است: طول: پنجاه درجه و 24 دقیقه و سی ثانیه خاوری از نصف النهار گرینویچ، عرض: 32درجه و 58 دقیقه و سی ثانیه شمالی. ارتفاع از سطح دریا 2130 گز. بنابراین 546 گز از اصفهان مرتفعتر است. اختلاف ساعت با تهران 4 دقیقه و بیست ثانیه. مسافت تا اصفهان (مرکز استان) از راه شوسه نجف آباد - دامنه صد و بیست هزار گز و تا خوانسار چهل و پنج هزار گز است. موقعیت طبیعی: قصبه ٔ داران در جلگه ای سبز و خرم که میان دو کوه از شمال بکوه باغ بالا و از جنوب بکوه هرمودر محدود است واقع شده. طول قصبه هزار و دویست و عرض آن در حدود هزار گز و بطور تقریب دارای هزار و دویست خانه است. هوای قصبه بواسطه ارتفاع زیاد سردسیر و در تابستان معتدل است. راههای داران در فصل زمستان مسدود میشوند. آب آشامیدنی و آب زراعتی قصبه ازرودخانه ٔ داران و پانزده رشته قنات که دارای آب مشروب بسیار خوب و گوارائی است تأمین میشود. وضع بناهای قصبه بجز چند ساختمان که بطرز شهری ساخته شد بقیه گلی و قدیمی است. قصبه ٔ داران دارای یک خیابان تسطیح نشده شمالی جنوبی است که ادارات دولتی و دکاکین که در حدود صد و ده باب است در مسیر این خیابان واقع شده اند. روشنایی قصبه از چراغهای نفتی است ولی در نظر است یک کارخانه ٔ برق احداث شود. جمعیت قصبه در حدود دو هزار و هفتصد تن است. شغل اهالی قصبه: زراعت و گله داری و کسب و صنایع دستی محلی، قالی و جاجیم و گلیم بافی. محصول عمده: غلات، حبوبات و میوه جات و دارای یک باب دبیرستان و دو دبستان میباشد. تفرج گاه اهالی قصبه مزارع و باغات اطراف قصبه است. قصبه ٔ داران دارای ادارت دولتی: فرهنگ، ژاندارمری، دارایی، کشاورزی، پست و تلگراف و تلفن، بهداری، فرمانداری، دادگاه، آمار و ثبت میباشد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ص 84).

داران. (اِخ) یکی از بخش های دوگانه حومه ٔ شهرستان فریدن. حدود و مشخصات آن بشرح زیر است: از شمال بشهرستان خوانسار و گلپایگان، از جنوب به بخش مرکزی شهرکرد، از خاور به بخش نجف آباد، از باختر به بخش آخوره و بلوک الیگودرز. هوای بخش: نظر به اینکه این بخش در کوهستان واقع شده سردسیر و زمستان آن بسیار سرد است. ارتفاعات: بخش داران دارای ارتفاعاتی بشرح زیر میباشد. 1- رشته ارتفاعات دهستان ورزق، عبارت است ازکوه دزدک، کوه خوانسار و کوه عربستان. 2- رشته ارتفاعات دهستان گرجی که عبارت از کوه آخوره و کوه خشگرود است. 3- در دهستان - کرچیمو کوه بادیان. 4- رشته ارتفاعات دهستان چادگان عبارت است از دالان کوه، پیشکوه و کوه لشرو. مهمترین تنگها و گردنه های این بخش عبارت از گردنه خاکستری که راه خوزستان و فریدن از آن میگذرد. گردنه مادرشاه که راه فریدن و سامان از آن عبور میکند. دیگر تنگ خونسار بطول سه هزارگز که راه اصفهان به خوانسار از این تنگ میگذرد. رودخانه ها: رودخانه های مهم این بخش رودخانه داران و رودخانه نهر خلج در دهستان ورزق رودخانه چشمه لنگان و رودخانه قم در دهستان گرجی، رودخانه پلاسون و آبخورسنگ در دهستان چادگان. راه: راه شوسه اصفهان به داران در جهت خاور بباختر از وسط این بخش میگذرد. راه شوسه اصفهان بازنا که در جهت خاوری باختری کشیده شده از کنار مرکز شهرستان و بخش میگذرد. سازمان: بخش حومه داران از چهار دهستان و 129 آبادی بشرح زیر تشکیل شده است: 1- دهستان ورزق از 30 آبادی. 2- دهستان گرجی از 25 آبادی. 3-دهستان کرچمبو از 35 آبادی. 4- دهستان چادگان از 39آبادی. محصول عمده بخش عبارت است از غلات، حبوبات، سیب زمینی، کتیرا. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ص 83).

داران. (اِخ) دهی جزء دهستان علمدارگرگر بخش جلفا شهرستان مرند، چهل و سه هزارگزی شمال مرند. چهارده هزارگزی راه مالرو بخط آهن جلفا - تبریز. جلگه معتدل. سکنه 778 تن. آب آن از چشمه و قنات. محصول آنجا غلات، پنبه، ابریشم، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ص 204).

فرهنگ عمید

سهام

سهم٢
(اقتصاد) برگۀ بهادار از سرمایۀ یک کارخانه یا شرکت،

مترادف و متضاد زبان فارسی

سهام

تیرها، اوراق‌مشارکت، سهم‌ها، نصیب‌ها، بهره‌ها، بخش‌ها، پاره‌ها

فرهنگ فارسی آزاد

سهام

سِهام، تیرها- قسمت ها- نصیب ها- سهم ها و حصه‌های تجارتی (مفرد: سَهْم)

فرهنگ معین

سهام

(س) [ع.] (اِ.) جِ سهم، تیرها.

جمع سهم.، نصیب ها، برگه هایی مبنی بر شریک بودن در سرمایه کارخانه یا شرکت. [خوانش: (~.) [ع.] (اِ.)]

فارسی به عربی

سهام

سهم، صف

نام های ایرانی

سهام

پسرانه، سهم ها، بهره ها

معادل ابجد

سهام داران

362

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری