معنی سودا
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(سَ یا سُ) (اِ.) داد و ستد، خرید و فروش.
(سُ) [انگ.] (اِ.) آب دارای گاز کربنیک.
مؤنث اسود، سیاه، یکی از اخلاط چهارگانه که جای آن طحال است، وسواس، مالیخولیا، وهم، هوی و هوس، عشق. [خوانش: (سَ یا سُ) [ع. سوداء] (ص.)]
فرهنگ عمید
(طب قدیم) از اخلاط چهارگانۀ بدن،
(طب قدیم) مرض مالیخولیا، فساد فکر، خیالبافی،
[قدیمی، مجاز] عشق،
(طب قدیم) جنون،
[قدیمی، مجاز] هوا و هوس: روزی تر و خشک من بسوزد / آتش که به زیر دیگ سوداست (سعدی۲: ۳۲۹)،
معامله، دادوستد، خریدوفروش،
نوشابۀ گازدار حاوی گازکربنیک،
مادۀ قلیایی سفیدرنگ، بیبو و تلخ که در صنایع شیشهسازی و مواد غذایی بهکار میرود، آب سودا،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
تجارت، دادوستد، معامله، تندخویی، تندمزاجی، عصبیت، اگزما، جرب، حکه، گری، اندیشه، خیال، مالیخولیا، وسواس، اشتیاق، عشق، هوس، میلشدید، میل، اندیشه بیحاصل، خیال باطل، دیوانگی، دلگیری، ملالت 01 نوعی نوشابه
فارسی به انگلیسی
Commerce, Soda, Soda Pop, Tonic
فارسی به عربی
اکزیما، صفقه، صودا، فرس، کآبه، وسواس
نام های ایرانی
دخترانه، عشق، سودا
گویش مازندرانی
بیماری سودا چرب، چوب زدن و خودخوری، مشورت
فرهنگ فارسی هوشیار
معامله، داد و ستد، تبدیل و تعویض
فارسی به آلمانی
Feilschen, Geschäft (n), Handel (m), Handeln, Sonderangebot (n), Soda (f), Sodawasser (n)
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
71