معنی سوداگر

لغت نامه دهخدا

سوداگر

سوداگر. [س َ / سُو گ َ] (ص مرکب، اِ مرکب) تاجر. (آنندراج). آنکه معاوضه کند:
بر دکان بودی نگهبان دکان
نکته گفتی با همه سوداگران.
مولوی.
سوداگران هر بلاد و دیار نفایس اقمشه وامتعه جزایر و... (حبیب السیر).
- امثال:
سوداگر پنیر در شیشه میخورد.
سوداگر دزد مال خود است.

فرهنگ معین

سوداگر

(~. گَ) (اِ.) بازرگان، تاجر.

فرهنگ عمید

سوداگر

بازرگان، کاسب،

حل جدول

سوداگر

بازرگان،تاجر،کاسب،معامله گر

کاسب

تاجر

مترادف و متضاد زبان فارسی

سوداگر

بازرگان، بایع، پیشه‌ور، تاجر، کاسب، معامله‌گر،
(متضاد) صنعتگر

فارسی به انگلیسی

سوداگر

Businessman, Dealer, Merchant, Trader

فارسی به عربی

سوداگر

تاجر، مهرب

فرهنگ فارسی هوشیار

سوداگر

(صفت) بازرگان تاجر.

معادل ابجد

سوداگر

291

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری