معنی سودمند
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
آن چه سود دهد، مفید، بارور. [خوانش: (مَ) [په.] (ص مر.)]
فرهنگ عمید
آنچه نفع و فایده برای کسی یا کاری داشته باشد، سوددار، نافع، مفید، بافایده،
حل جدول
نافع
مترادف و متضاد زبان فارسی
بهدردبخور، بهدردخور، ثمربخش، بهرهدار، سودبخش، فایدهدار، مثمر، مفید، نافع،
(متضاد) زیانبار، مضر
فارسی به انگلیسی
Advantageous, Beneficial, Benign, Expedient, Gainful, Helpful, Instrumental, Profitable, Salutary, Useful, Worthwhile
فارسی به عربی
جید، ذو دور فعال، متوفر، مربح، مفید
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) آنکه یا آنچه سود دهد نافع، آنچه که بکار آید مفید بافایده مقابل مضر، برومند بارور مثمر باحاصل، سودبرنده.
فارسی به ایتالیایی
proficuo
فارسی به آلمانی
Artig, Brav, Erhältlich, Erreichbar, Gut, Brauchbar, Nützlich, Tauglich
معادل ابجد
164