معنی سودمندی

لغت نامه دهخدا

سودمندی

سودمندی. [م َ] (حامص مرکب) نفع. منفعت. فایده. (ناظم الاطباء):
دل آرام دارید از چار چیز
کزو خوبی و سودمندیست نیز.
فردوسی.
بی آزاری و سودمندی گزین
که این است فرهنگ و آیین و دین.
فردوسی.
از آن پند کو سر بلندی دهد
بگفت آنچه او سودمندی دهد.
نظامی.

فرهنگ معین

سودمندی

نفع، فایده، باروری. [خوانش: (~.) (حامص.)]

حل جدول

سودمندی

کارایی

فارسی به انگلیسی

سودمندی‌

Avail, Helpfulness, Profitability, Usefulness, Utility

فارسی به عربی

سودمندی

استعمال، کفاءه، مرفق

فرهنگ فارسی هوشیار

سودمندی

‎ نفع، فایده، برومندی باروری مثمری، سود برندگی.

فارسی به آلمانی

سودمندی

Anwenden, Anwendung (f), Belegen, Benutzen, Benutzung (f), Brauchen, Dienstprogramm (n), Nutzbarkeit (f), Nutzen, Nützlichkeit (f)

معادل ابجد

سودمندی

174

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری