معنی سوسنی
لغت نامه دهخدا
سوسنی. [سو س َ] (ص نسبی) اسب کبود. || هر شی ٔ که کبود و نیلی باشد. (غیاث) (آنندراج). رنگ کبودی که به سبزی زند. (یادداشت بخط مؤلف). برنگ گل سوسن. آسمانجونی. (یادداشت بخط مؤلف).
سوسنی. [سو س َ] (اِخ) ازایلات ساکن اطراف مهاباد. (جغرافیای سیاسی ص 109).
فرهنگ عمید
کبودرنگ،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Lily, Lily-White
گویش مازندرانی
کبود و نیلی
معادل ابجد
186