معنی سوگند دادن

لغت نامه دهخدا

سوگند دادن

سوگند دادن. [س َ / سُو گ َ دَ] (مص مرکب) قسم دادن. تحلیف. استحلاف. احلاف: سوگند دهند تا یک سال شراب نخورد. (تاریخ بیهقی).
مسیحاخصلتا قیصرنژادا
ترا سوگند خواهم داد حقا.
خاقانی.
سوگند میدهم بخدایت که بس کنی
گرچه عطا چو عمر مکرر نکو تراست.
خاقانی.
ملک را داده ای در روم سوگند
که با کس درنسازد مهر و پیوند.
نظامی.

حل جدول

سوگند دادن

تحلیف

استحلاف

مترادف و متضاد زبان فارسی

سوگند دادن

قسم دادن، سوگند خوردن

فارسی به انگلیسی

سوگند دادن‌

Adjure, Attest, Swear

فارسی به عربی

سوگند دادن

اداره، استحلف

فرهنگ فارسی هوشیار

سوگند دادن

قسم دادن، تحلیف

واژه پیشنهادی

سوگند دادن

استحلاف

معادل ابجد

سوگند دادن

199

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری