معنی سوگواری
فرهنگ معین
(حامص.) عزاداری.
فرهنگ عمید
ماتمداری، عزاداری،
حل جدول
بشم
مترادف و متضاد زبان فارسی
تعزیت، تعزیتداری، تعزیه، سوگ، عزاداری، ماتم، مرثیهخوانی، نوحهخوانی، نوحهگری،
(متضاد) سرور، عیش
فارسی به انگلیسی
Keen, Lament, Lamentation, Mourning
فارسی به عربی
حداد، رثاء
فرهنگ فارسی هوشیار
عزاداری ماتم داری تعزیه.
معادل ابجد
303