معنی سکک

لغت نامه دهخدا

سکک

سکک. [س َک َ] (ع اِمص) کژی. || خردی گوش. || چسبیدگی گوش به سر. || پستی گوش. || خردی مغاک گوش. || تنگی سوراخ گوش در مردم و غیر آن. (منتهی الارب) (از آنندراج).

سکک. [س ِ ک َ] (ع اِ) ج ِ سکه. (دهار). رجوع به سکه شود.

فرهنگ عمید

سکک

سکه

حل جدول

سکک

جمع سکه

فرهنگ فارسی هوشیار

سکک

‎ کری، خرد گوشی، چسبگوشی

معادل ابجد

سکک

100

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری