معنی سیاره

فرهنگ معین

سیاره

(س رِ) (اِ.) گاورس، گیاهی است خودرو شبیه جو که در کشتزار گندم می روید.

(سَ یّ رَ یا رِ) [ع.] (اِ.) قمر، اجرامی که به دور ستارگان می چرخند.

فرهنگ عمید

سیاره

(نجوم) هر جرم آسمانی که در مداری بیضی‌شکل می‌چرخد، از خود روشنایی ندارند و از ستارۀ خود کسب نور می‌کند. δ سیاراتی که به دور خورشید می‌گردند به‌ترتیب فاصلۀ از خورشید عبارتند از عطارد (تیر)، زهره (ناهید)، زمین، مریخ (بهرام)، مشتری (برجیس)، زحل (کیوان)، اورانوس، نپتون و پلوتون،
[قدیمی] = سَیار
[قدیمی] کاروان، قافله‌،

حل جدول

سیاره

قمر، ستاره، کوکب، کاروان، قافله

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سیاره

جنبنده، هرباسپ

مترادف و متضاد زبان فارسی

سیاره

ستاره، کوکب، کاروان، قافله

فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

سیاره

کوکب

گویش مازندرانی

سیاره

سنگ چین دور زمین یا باغ

فرهنگ فارسی هوشیار

سیاره

ستارگان هفتگانه، و کاروان

فارسی به ایتالیایی

سیاره

pianeta

فارسی به آلمانی

سیاره

Planet (m)

معادل ابجد

سیاره

276

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری