معنی سیاه فام

لغت نامه دهخدا

سیاه فام

سیاه فام. (ص مرکب) سیاه رنگ. (ناظم الاطباء): شخصی دید سیاه فام ضعیف اندام. (گلستان).
زنگی ارچه سیاه فام بود
پیش مادر مهی تمام بود.
امیرخسرو.
رجوع به سیه فام شود.

فرهنگ عمید

سیاه فام

آنچه به رنگ سیاه باشد، سیاه‌رنگ، سیاه‌گون،

حل جدول

سیاه فام

شبدیز

قیرگون

فرهنگ فارسی هوشیار

سیاه فام

(صفت) آن چه به رنگ سیاه باشد سیاه رنگ.

معادل ابجد

سیاه فام

197

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری