معنی سیاه چشم
لغت نامه دهخدا
سیاه چشم. [چ َ /چ ِ] (اِ مرکب) طائر شکاری را گویند چرا که چشم بعض نوع طائر شکاری سیاه میباشد مثل بحری، شاهین، چرغ وغیره. (غیاث اللغات). باز شکاری. || (ص مرکب) کنایه از بیمروت و بی وفا. (آنندراج). نامهربان.بی محبت. (ناظم الاطباء). || آنکه چشم سیاه دارد. (یادداشت بخط مؤلف). صفت معشوق است بدو وجه یکی آنکه سیاهی چشم موجب حسن خوبی است و دیگر آنکه طائر شکاری سیاه چشم بی وفا باشد خلاف طائر زردچشم که در عرف آنرا کلال چشم گویند. (غیاث اللغات). ادعج. (زمخشری). اکحل. کحلاء. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی):
شاد زی با سیاه چشمان شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد.
رودکی.
سیاه چشمان در پیش و باده ها در دست
یکی بگونه ٔ روی و یکی برنگ قبا.
فرخی.
تذرو عقیق روی کلنگ سپید رخ
گوزن سیاه چشم پلنگ ستیزه کار.
فرخی.
فرهنگ عمید
آنکه دارای چشمان سیاه باشد،
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) آن که دارای چشمانی سیاه رنگ باشد.
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
419