معنی سیستم الکترونیکی بر مبنای صفر و یک

ترکی به فارسی

صفر

صفر


سیستم

سیستم

فرهنگ عمید

سیستم

مجموعه‌ای متشکل از عناصر مرتبط با یکدیگر که مسئول انجام کار خاصی هستند، دستگاه: سیستم گوارشی، سیستم بانکی،
آنچه شکل، ساختار، و یا تجهیزات متفاوت یک وسیله را تعیین می‌کند: سیستم کامپیوتر،
مجموعه‌ای از قواعد و اصول تثبیت شده: سیستم متری،
قاعده، شیوه،

عربی به فارسی

صفر

عدد صفر , رمز , حروف یا مهر رمزی , حساب کردن (بارقام) , صفر گذاردن , برمزدراوردن , عدم , هیچ

صفر , هیچ , مبداء , محل شروع , پایین ترین نقطه , نقطه گذاری کردن , روی صفرمیزان کردن

لغت نامه دهخدا

صفر

صفر. [ص ِ] (ع اِ) خالی، ترجمه ٔ سانسکریت صونیا در ریاضی هند و عربی، معادل زرو در فرانسه و در عین حال ریشه ٔ کلمات غربی سیفرا، تزیفر و مشتقات آنها است و رجوع به سیفر، شیفر زرو و دائره المعارف اسلامی (صفر) شود. قدما علامت صفر یعنی نماینده ٔ هیچ نداشتند. این علامت را هندیان اختراع کردند بنام صونیا یعنی تهی و ایرانیان که کتب ریاضی هندی را به عربی ترجمه و نقل کرده اند، آن را به صفر عربی که هم بمعنی تهی است ترجمه کردند و چون ترجمه ٔ آنان به لاتینی برگشت، صفر عربی را در لاتینی شکسته و از آن زرو ساختند. علامت صفر (0) یا (0) است. صفر حافظ مرتبه ٔ عدد است و خود آن عدد نیست و آن مرتبه نیز از عدد خالی است. دائره ٔ کوچک به این شکل (0) که در علم حساب برای ده چند کردن عددی بطرف راست آن عدد می نویسند فی زماننا در عربی و فارسی بعوض آن دائره ٔ کوچک نقطه می نویسند مگر در هندی همان صفر نگارند. (غیاث اللغات):
بگذشتی و صفر جای تو یافت
از صفر کجاصفات جویم.
خاقانی.
ز هرچه زیب جهانست و هر که ز اهل جهان
مرا چو صفر تهی دار و چون الف تنها.
خاقانی.
این گنج صرف دارد و آواز در میان نه
وآن همچو صفر خالی و آوازه ٔ مزور.
خاقانی.
که الف چون بشد از منزل یک
صفر بر جای الف کرد ثبات.
خاقانی.
الحق از آحاد ملک خصم تو صفر است و بس
گرچه رود در حساب هیچ بود در رقم.
خاقانی.
این جهان نفی است در اثبات جو
صورتت صفر است در معنیت کو.
مولوی.
|| (اِخ) در اصطلاح اهل تقویم علامت ستاره ٔ زهره است. (غیاث اللغات). || علامت برج حمل است در تقویم و بهمین جهت از لفظ صفر کنایه باشد برج حمل. (غیاث اللغات).
ازصفت هم صفرم و هم منقلب هم آتشی
گوئی اول برج گردونم نه من دوپیکرم.
خاقانی.
اولین برج فلک صفر است چون تو بهر فقر
اولین پایه گرفتی صفر بهر خان و مان.
خاقانی.
صفر کن این برج ز جرم هلال
بازکن این پرده ٔ زشتی خیال.
خاقانی.

صفر. [ص ُ ف ُ] (ع ص، اِ) خالی. (منتهی الارب).

صفر. [ص َ ف َ] (ع اِ) نام دومین ماه از ماههای عربی پس از محرم و پیش از ربیع الاول و در جاهلیت آن را ناجر گفتندی. ج، اصفار. جنگ صفین در غره ٔ این ماه به سال سی و هفتم هجری بود. و بقولی ولادت حضرت باقر (ع) در این روز است و روز هفتم صفر شهادت حسن بن علی علیه السلام است به سال پنجاهم و روز ولادت موسی بن جعفر (ع) امام هفتم شیعیان است به سال 128 هَ. ق. و عامه ٔ مردم روز سیزدهم صفر را نحس شمارند. و بیستم آن اربعین است یعنی چهلم شهادت حسین علیه السلام و روز بیست و هشتم آن رحلت رسول اکرم (ص) است و روز آخر این ماه بقولی روز شهادت حضرت رضا (ع) میباشد. مؤلف غیاث اللغات آرد: این نام مأخوذ است از صِفر بمعنی خالی چرا که چون این ماه صفر بعد از محرم واقع است قبل از ظهور پیغمبر ما (ص) قتال در ماه محرم حرام بود. از این سبب در ماه صفر مردم عرب برای قتال میرفتند و خانه ها را خالی میگذاشتند. و بعضی نوشته اند که بوقت وضع کردن اسم این ماه موسم خزان و ایام برگ ریز بود و برگ درختان زرد می شدند، لهذا این ماه را صفر نام کردند، در این صورت مأخوذ از صُفر است که بمعنی زردی باشد. (غیاث اللغات). ظاهراً این وجه تسمیه بر اساسی نیست:
به خدا ار بحقیقت نگری
مه شعبان و صفر یکسانست.
انوری.
از پس هر مبارکی شومی است
وز پی هر محرمی صفر است.
خاقانی.
گر زکاتی بمحرم بدهی
چون خسیسان بصفر بازمگیر.
خاقانی.
ماهتان در صفر سیاه شده است
زآن چو گردون کبودپیرهنید.
خاقانی.

صفر. [ص ِ] (ع ص) خالی از هر چیزی. (منتهی الارب). تهی و خالی. (غیاث اللغات). || رجل صفرالیدین، مرد بی چیز. (منتهی الارب).

صفر. [ص َ ف َ] (اِخ) ابوالفتح گوید: کوهی سرخ است از کوههای ملل قرب مدینه. ادیبی گوید صفر کوهی است به فرش ملل که منزل ابوعبیدهبن عبداﷲبن زمعهبن اسودبن مطلب بن اسدبن عبدالعزی بدان بود و بدان کوه صخره هاست که صخره های ابی عبیده نام دارد. (معجم البلدان).

صفر. [ص َ ف ِ] (ع ص) خالی. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء).

صفر. [ص ُف ْ ف َ] (ع ص، اِ) گویا ج ِ صافر است چون شاهد و شُهَّد و غایب و غُیَّب و صافر خالی بود و هو مرج الصفر. (معجم البلدان).

صفر. [ص ُ] (ع ص، اِ) خالی از هرچیزی. (منتهی الارب). || کنایه از دنانیر است. (النقودالعربیه ص 151).

فارسی به عربی

صفر

تافه، صفر، لا شیء، لا شیی

معادل ابجد

سیستم الکترونیکی بر مبنای صفر و یک

2028

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری