معنی سیع
لغت نامه دهخدا
سیع. [س َ] (ع مص) رفتن آب و شراب بهر سوی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || بر سر خود گذاشته شدن. (منتهی الارب): ساعت الابل، برسر خود گذاشته شدند آن شتران. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || (اِ) آب روان بهر سوی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
حل جدول
آب روان به هرسو
معادل ابجد
140