معنی سیلی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(اِ.) ضربه ای که به وسیله کف دست به چهره کسی زنند؛ تپانچه.، با ~ صورت خود را سرخ نگه داشتن کنایه از: در عین تنگدستی آبروداری کردن، به ظاهر خود را بی نیاز جلوه دادن.
فرهنگ عمید
ضربهای که با کف دست و انگشتان بهصورت کسی زده شود، تپانچه، توگوشی، کشیده،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
تپانچه، توگوشی، چک، کشیده،
(متضاد) لگد
فارسی به انگلیسی
Box, Buffet, Cuff, Smack, Whack
فارسی به عربی
صفعه، صندوق، مقصف
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) انگشتان دست را راست کرده به هم چسبانده تیغ وار بر گردن مجرمان فرود آوردن، ضربه ای که به وسیله کف دست به چهره کسی زنند تپانچه کشیده.
فارسی به ایتالیایی
schiaffo
فارسی به آلمانی
Boxen, Kasten (m), Schachtel (f), Büfett (n)
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
110