معنی شا
لغت نامه دهخدا
شا. (اِ) شاه. (ناظم الاطباء). مخفف شاه است. رجوع به شاه و پادشاه شود.
شا. (ترکی، اِ) چای یعنی رودخانه. (ناظم الاطباء).
شا. (اِ) جای. جا. این معنی از زبان عبری است. (شعوری). || نام نوعی از درختان میوه دار است. و این معنی اززبان عبری است. (شعوری): «اصل » (موسی) بعبرانی موشااست. مو بمعنی آب است و شا بمعنی درخت. چه موسی را کنار آب و درخت یافتند. (المعرب جوالیقی ص 302).
شا. (ص) مختصر شاد است که از شادی باشد. (برهان).مختصر شادباش. (فرهنگ خطی). || گاه در اسماء اعلام جزء مؤخر را تشکیل دهد: احمشا، محمشا، فرخشا که در اصل: احمدشاد، محمدشاد، فرخشاد آمده است.
حل جدول
مخفف شاد
گویش مازندرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) خوش خرم مسرور خوشحال خشنود مقابل اندوهگین غمگین مغموم مهموم، خجسته مبارک، در بعضی اسمها به صورت جزو موخر آید: احمشاد (احمد شاد) محمشاد (محمد شاد)
معادل ابجد
301