معنی شاخه اى در فیزیک مدرن
حل جدول
کوانتوم
شاخه اى در فیزیک
کوانتوم
نظریه اى در فیزیک مدرن
ریسمان ها
شاخه اى در دانش فیزیک
دینامیک
شاخه اى از دانش فیزیک
دینامیک
از شاخههای مدرن فیزیک
الکترونیک
بخشى از فیزیک مدرن
کوانتم
مدرن
نو، جدید
ترکی به فارسی
مدرن
لغت نامه دهخدا
مدرن. [م ُ رِ] (ع ص) حطب مدرن، هیمه ٔ خشک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یابس. (متن اللغه) (اقرب الموارد). || جامه ٔ چرکین. || چرکین گرداننده. || شترانی که علف ریزه ٔ خشک را چرند. (آنندراج).
مدرن. [م ُ دِ] (فرانسوی، ص) تازه. نو. جدید. تازه باب شده. مد روز. باب روز.
فرهنگ معین
(مُ دِ) [فر.] (اِ.) تازه، باب روز.
فرهنگ واژههای فارسی سره
امروزین، نوین
فارسی به ایتالیایی
moderno
فارسی به آلمانی
Modern, Neuzeitlich
معادل ابجد
1532