معنی شاخه اى در فیزیک مدرن

ترکی به فارسی

مدرن

مدرن

لغت نامه دهخدا

مدرن

مدرن. [م ُ رِ] (ع ص) حطب مدرن، هیمه ٔ خشک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یابس. (متن اللغه) (اقرب الموارد). || جامه ٔ چرکین. || چرکین گرداننده. || شترانی که علف ریزه ٔ خشک را چرند. (آنندراج).

مدرن. [م ُ دِ] (فرانسوی، ص) تازه. نو. جدید. تازه باب شده. مد روز. باب روز.

فرهنگ معین

مدرن

(مُ دِ) [فر.] (اِ.) تازه، باب روز.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مدرن

امروزین، نوین

فارسی به ایتالیایی

مدرن

moderno

فارسی به آلمانی

مدرن

Modern, Neuzeitlich

معادل ابجد

شاخه اى در فیزیک مدرن

1532

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری