معنی شاعر ایرانی سمرقندی
حل جدول
لغت نامه دهخدا
سمرقندی. [س َ م َق َ] (ص نسبی) منسوب به سمرقند. از اهالی سمرقند.
سمرقندی. [س َ م َ ق َ] (اِخ) شمس الدین محمدبن اشرف الحسینی. بسال 690 هَ. ق. درگذشته است. او راست: 1- آداب سمرقندی در بحث و مناظره.2- قسطاس المیزان در منطق. (از معجم المطبوعات).
سمرقندی. [س َ م َ ق َ] (اِخ) ملقب به ابواللیث (375 هَ. ق.). نصربن محمدبن احمدبن ابراهیم فقیه سمرقندی مشهور به امام الهدای. او راست: 1- بستان العارفین (او) کتاب البستان. 2- تنبیه الغافلین. 3- قره العیون و مفرح القلب المحزون. (از معجم المطبوعات).
سمرقندی. [س َ م َ ق َ] (اِخ) نجیب الدین ابوحامد محمدبن علی بن عمر السمرقندی. طبیبی فاضل بود. او راست: کتب و تصانیف متعدد منجمله کتاب اغذیه و کتاب الالباب و العلامات در طب وی بسال 916 هَ. ق. درگذشته است. (از معجم المطبوعات).
سمرقندی. [س َ م َ ق َ] (اِخ) ابوالقاسم بن بکر اللیثی، از علمای نیمه ٔ دوم قرن 7 هجری است. او راست: 1- حاشیه ٔ ابی القاسم اللیثی السمرقندی علی الطول. 2- الرساله السمرقندیه و آن رساله ای است در استعارات و در بیان. 3- شرح بر رساله الوضعیه مستخلص الحقائق شرح کنیز الدقائق. (از معجم المطبوعات).
روحی سمرقندی
روحی سمرقندی. [ی ِ س َ م َ ق َ] (اِخ) رجوع به روحانی سمرقندی و ریاض العارفین ص 195 شود.
رضی سمرقندی
رضی سمرقندی. [رَی ِ س َ م َ ق َ] (اِخ) امیر رضی الدین علی، برادر دولتشاه سمرقندی. رجوع به رضی (امیر رضی الدین...) شود.
علی سمرقندی
علی سمرقندی. [ع َ ی ِ س َ م َ ق َ] (اِخ) ابن عمر زبیبی سمرقندی. محدث است. و نیز رجوع به علی زبیبی شود.
علی سمرقندی. [ع َ ی ِ س َ م َ ق َ] (اِخ) ابن محمدبن اسماعیل بن علی بن احمدبن محمدبن اسحاق اسبیجابی سمرقندی. ملقب به بهاءالدین. رجوع به علی اسبیجابی شود.
غیلان سمرقندی
غیلان سمرقندی. [غ َ ن ِ س َ م َ ق َ] (اِخ) رجوع به غیلان السمرقندی شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
منسوب به سمرقند از مردم سمرقند اهل سمرقند، آنچه در سمرقند سازند.
معادل ابجد
1307