معنی شاعر فرانسوی اثر سمیرا میس

حل جدول

شاعر فرانسوی اثر سمیرا میس

پل والری


سمیرا

زن گندمگون

زن گندم گون

نام های ایرانی

سمیرا میس

دخترانه، ملکه افسانه ای آشور که به زیبایی و دانایی معروف است و باغهای معلق را همسرش برای او ساخته بودهاست


سمیرا

دخترانه، عشق وزندگی سعید (دختر گندمگون)، هم صحبت شبانه

لغت نامه دهخدا

سمیرا

سمیرا. [س َ] (اِ) شاخی که بدان حجامت کنند. (برهان) (فرهنگ رشیدی). شاخ حجامت. (آنندراج).

سمیرا. [س َ] (اِخ) نام عمه ٔ شیرین و ترجمه ٔ مهین بانو است. (آنندراج). مهین بانو عمه ٔ شیرین باشد. (برهان) (فرهنگ رشیدی):
سمیرا نام داردآن جهانگیر
سمیرا را مهین بانو است تفسیر.
نظامی.

سمیرا. [س َ] (اِخ) موضعی است در راه مکه مظمه. (جهانگیری). موضعی است دو منزلی در طریق مکه بعد از «ثور» وپیش از «حاجر» واقع شده است. گویند در اطرافش کوه هاو بیشه ها یافت شود. (از معجم البلدان):
وز پی خضر و پر روح القدس چون خط دوست
در سمیرا سدره بر جای مغیلان دیده اند.
خاقانی.
رجوع به نزهه القلوب ص 176 شود.


میس

میس. [م َ] (ع مص) میسان. خرامیدن. (منتهی الارب) (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج). تبختر نمودن. (ناظم الاطباء). || بی باکی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || افزون کردن خدای مرض کسی را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) || خشک شدن. (المصادر زوزنی).

میس. (اِخ) نام یکی از قرای جبل عامل بعنی جبل لبنان امروزی است و شیخ لطف اﷲبن عبدالکریم بن ابراهیم که مسجد معروف به مسجد شیخ لطف اﷲ را شاه عباس برای او ساخته است از آن قریه است. ونیز از آنجاست شیخ ابراهیم میسی. (یادداشت مؤلف)

میس. [م َ] (ع اِ) درختی است کلان. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). به لغت سریانی نام درختی است بزرگ که ثمره ومیوه ٔ آن را به یونانی لوطوس خوانند و بعضی گویند لوطوس نام همان درخت است. (برهان). لوطوس و آن درختی است نزدیک به جوز رومی و دارای چوبی با بوی خوش و دانه ٔ سیاه و گرم و خشک. (از تذکره ٔ ضریر انطاکی ص 334) (از تحفه ٔ حکیم مؤمن) (از مخزن الادویه). داغداغان.درخت کژم. کژم شیردار. کژوم. درخت چارمغز. (یادداشت مؤلف). چار مغز. (زمخشری). کژم. (دهار). اسم عربی است و به یونانی لوطوس نامند. درختی است قریب به جوزرومی و برگش باریکتر و زواید او بیشتر و شبیه به برگ کرفس و چوبش مایل به سیاهی و سرخی و صلب و خوشبو ودانه ٔ او سیاه و از دانه ٔ کنار کوچکتر و با تندی. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن). || نوعی از مویز. || نوعی از درخت انگورکه بر یک تنه قایم و برپا باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

سمیرا ء

پارسی تازی گشته سمیرا از نام های زنان سمیرا نام دارد آن جهانگیر سمیرا را مهین بانوست تفسیر (نظامی)

فرهنگ عمید

میس

درختی بزرگ با دانه‌های سیاه و چوبی تیره و خوش‌بو،


سمیرا

گیاهی شبیه کاسنی که در طب به کار می‌رود،

فرهنگ معین

سمیرا

(سُ) [ع.] (ص.) مصغر سمراء. زن گندم گون.

معادل ابجد

شاعر فرانسوی اثر سمیرا میس

2100

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری