معنی شاعر همدانى سده هفتم
حل جدول
واژه پیشنهادی
گویش مازندرانی
هفتم
لغت نامه دهخدا
هفتم. [هََت ُ] (عدد ترتیبی، ص نسبی) آنکه پیش از هشتم و پس از ششم قرار میگیرد. ردیف هفت از هر چیز متعدد و قابل شمارش: روز هفتم، نفر هفتم، خانه ٔ هفتم، کلاس هفتم.
چرخ هفتم
چرخ هفتم. [چ َ خ ِ هََ ت ُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) آسمان هفتم. فلک هفتم:
شرح اقبال تو هرگز کی توان کردن بلفظ
چرخ هفتم را مساحت کی توان کردن بگام.
معزی.
ناوک فریادرس هرساعت از مجرای دل
بگذرد از چرخ هفتم همچو سوزن از حریر.
سعدی.
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) عددترتیبی برای هفت درمرحله هفت: ((باب هفتم درلطایف اشعار ایمه وعلما ء. . . ))
فارسی به عربی
سابعا، سبعه
فرهنگ عمید
آنچه در مرتبۀ هفت باشد،
فارسی به آلمانی
Sieben, Siebent, Siebent-, Siebente, Siebt-
معادل ابجد
1265