معنی شامگاهان
لغت نامه دهخدا
شامگاهان. (اِ مرکب، ق مرکب) مرکب از شام باضافه ٔ گاه و آن بمعنی هنگام شام. گاه آغازیدن شب و سپری شدن روز. رجوع به «آن » در این لغت نامه شود:
بامدادان بر چکک، چون چاشتگاهان بر شخج
نیمروزان بر لبینا، شامگاهان بر دنه.
منوچهری.
چونانکه همی بامداد روشن
تاریک شود وقت شامگاهان.
ناصرخسرو.
آتشی راکه همه روزه کند روزه بلند
شامگاهان به یکی لحظه کند پست فقاع.
سوزنی.
فرهنگ عمید
در وقت شامگاه: چونان که همی بامداد روشن / تاریک شود وقت شامگاهان (ناصرخسرو: ۱۵۶)،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
شامگاه، لیل،
(متضاد) صبحگاهان، بامدادان
معادل ابجد
418