معنی شایعه

فرهنگ معین

شایعه

(یِ عَ یا عِ) [ع. شایعه] (اِ.) مؤنث شایع. خبری که شیوع یافته باشد. ج. شایعات.

حل جدول

شایعه

چو

چو، خبر دروغ


شایعه کردن

چو انداختن

چو

مترادف و متضاد زبان فارسی

شایعه

خبر، شهرت، خبرپراکنی

فارسی به عربی

شایعه

ازیز، اشاعه، شجره العنب


شایعه پراکنی

أرجف إرجافا، أشاع إشاعه، بث الإشاعات


شایعه گفتن و یا پخش کردن

اشاعه

فرهنگ فارسی هوشیار

شایعه

مونث شائع سرت برزبانی چکاچک درو (اسم) مونث شایع خبری که شیوع یافته (راست یا دروغ) جمع: شایعات.

فرهنگ عمید

شایعه

خبر معمولاً نادرستی که شیوع پیدا کرده،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

شایعه

چو، رواگ ه، دهانزد، سخن پراکنی

فارسی به آلمانی

شایعه

Brummen, Schnarren, Summen, Surren, Gerücht (n), Munkeln


شایعه گفتن و یا پخش کردن

Gerücht (n), Munkeln

معادل ابجد

شایعه

386

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری