معنی شبل
لغت نامه دهخدا
شبل. [ش ِ] (ع اِ) شیربچه وقتی که شکارکند. (منتهی الارب). ج، اشبال وشبال و شبول و اشبل. (اقرب الموارد) (شرح قاموس).
شبل. [ش َ] (ع مص) در اصطلاح دوزندگان از چند قسمت طولی شی ٔ را به یکدیگر دوختن. (از دزی ج 1 ص 724).
شبل. [ش ِ] (اِخ) نام چند تن از محدثان است از جمله: شبل بن عباد مکی و شبل بن العلاء و شبل بن شریق و عبدالرحمن بن شبل و شیبان بن شبل. (منتهی الارب).
فرهنگ معین
(ش) [ع.] (اِ.) شیر بچه ای که شکار کند؛ بچه شیر؛ ج. شبال.
فرهنگ عمید
بچۀ شیر که بتواند شکار کند، شیربچه،
حل جدول
بچه شیر
فرهنگ فارسی هوشیار
بچه شیر
فرهنگ فارسی آزاد
شِبْل، بچه شیر (جمع: شِبال-اَشْبُل-اَشْبال)
معادل ابجد
332