معنی شبیه و مانند
حل جدول
بسان
دس
قش، مشبه، وار، مانا
شبیه و مانند
متناظر
شبیه، شبیه و نظیر
کفو
شبیه و نظیر
مانند
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
شبیه. [ش َ] (ع ص، اِ) همانند. مثل. یقال: «هذا شبیه ذاک »؛ این مانند آن است. (از اقرب الموارد). مانند. (متن اللغه) (منتهی الارب). نظیر. شبه. همچون. همال. تا. چون. ند. همتا. ج، اشباه:
نمتک و بسد نزدیکشان یکی باشد
از آن که هر دو به گونه شبیه یکدگرند.
قریع.
کلمات بیگانه به فارسی
مانند - همانند
فرهنگ عمید
فرهنگ واژههای فارسی سره
مانند، همانند، همدیس، همسان
فرهنگ معین
(ص.) مثل، مانند، (اِ.) تعزیه. [خوانش: (شَ) [ع.]]
معادل ابجد
468