معنی شب شدن
لغت نامه دهخدا
شب شدن. [ش َ ش ُ دَ] (مص مرکب) فرارسیدن شب. (فرهنگ فارسی معین). || کنایه از آخر شدن ایام جوانی است. (بهار عجم):
شب شد دگر که تنگ غمت را ببر کشم
چون مرغ پرشکسته سری زیر پر کشم.
قدری شیرازی.
حل جدول
امسا
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) فرا رسیدن شب.
معادل ابجد
656