معنی شب هنگام

لغت نامه دهخدا

شب هنگام

شب هنگام. [ش َ هََ] (اِ مرکب، ق مرکب) شباهنگام. در وقت شب. در شب. (از ناظم الاطباء): شب هنگامی در فلان شارع میگذشتم ناگاه کمندی در گردن من افتاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 97).
به پایان آمد این هنگامه کآنک روز عالم شد
بود هر جا که هنگامه است شب هنگام پایانش.
خاقانی.

فرهنگ عمید

شب هنگام

هنگام شب،
(اسم) شبانگاه،

حل جدول

فارسی به انگلیسی

شب‌ هنگام‌

Dark, Nighttime

فارسی به عربی

شب هنگام

لیل، مساء

فارسی به آلمانی

معادل ابجد

شب هنگام

418

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری