معنی شرتی

لغت نامه دهخدا

شرتی

شرتی. [ش ِ] (ص نسبی) گاه به صورت صفت و به معنی شلخته و زنی (یا ندرتاً مردی) که بی احتیاط و ناپرواست و به کارهای زندگی نمی رسد استعمال می شود و گاه بصورت قید برای بیان کیفیت کارها (خاصه جارو کردن و تمیز کردن اطاق و خانه) به کار می رود: امروز چون کارداشتم به جاروی حسابی اطاق نرسیدم و فقط شرتی زدم. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده). رجوع به شرت شود.


شرتی شلخته

شرتی شلخته. [ش ِ ش ِ ل َ ت َ / ت ِ] (ص مرکب) بمعنی شرتی و صفت زنان (و ندرتاً مردان) است. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده). رجوع به شرتی شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

شرتی

زن شلخته که کارهایش بی نظم و ترتیب باشد

فرهنگ عمید

شرتی

ویژگی زن شلخته که کارهایش سرسری و بی‌نظم‌وترتیب باشد، شرتی‌پرتی،
(قید) با بی‌قیدی و شلختگی،

معادل ابجد

شرتی

910

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری