معنی شرکا
لغت نامه دهخدا
شرکا. [ش ُ رَ] (ع اِ) شرکاء. شریکها و انبازها و همدستان. (ناظم الاطباء). رجوع به شرکاء و شریک شود.
شرکاء
شرکاء. [ش ُ رَ] (ع اِ) شرکا. ج ِ شَریک. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (غیاث اللغات) (از اقرب الموارد). ج ِ شریک. آنان که در کار یا مال سهم دارند. انبازان. (یادداشت مؤلف). رجوع به شریک شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) انباز مشارکت همدست جمع: شرکا (ء) یا شریک جرم. کسی است که قسمتی از اعمال اصلی جرم را انجام داده است. یا شریک مال. کسی است که با دیگری در کل ثروت یا سرمایه تجارت شریک است.
شرکا ء
(صفت) انباز مشارکت همدست جمع: شرکا (ء) یا شریک جرم. کسی است که قسمتی از اعمال اصلی جرم را انجام داده است. یا شریک مال. کسی است که با دیگری در کل ثروت یا سرمایه تجارت شریک است.
بینام
(صفت) بی اسم بدون نام، نوعی شرکت که بنام هیچیک از شرکا نامیده نمیشود بلکه بنام شیئی که تجارت کنند خوانده شود مانند شرکت بینام پشم و پوست.
متشاکس
سخت گیر چانه زن (اسم) بد خوی سخت گیر و چانه زن: گرد هوا ها و آرزوانها ء مختلف و از آن زن و بچگان خود مگرد که شرکا ء متشاکس اند هر کس را فرمان مختلف است. . .
مترادف و متضاد زبان فارسی
فرهنگ عمید
حل جدول
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
521