معنی شریعت
لغت نامه دهخدا
شریعت. [ش َ ع َ] (ع اِ) جای به آب درآمدن و کناره ٔ آبی که خلایق از آنجا آب خورند. (غیاث اللغات). || جوی بزرگ. (غیاث اللغات). رجوع به شریعه شود. || قانونی که پیغمبران از جانب خداوند عالم بر مردمان آورده اند و وخشوربند و وخشورپند و وخشورنهاد نیز گویند. (ناظم الاطباء). راه پیداکرده ٔ خدا برای بندگان در دین محمدی (ص) به عبادات و معاملات. (غیاث اللغات). راه. کیش. آیین. شریعه. شریعه. راه دین. ملت. راه روشن. دین. قانون. ج، شرایع. مقابل طریقت. (یادداشت مؤلف).راه دین. (مهذب الاسماء). حبل المتین. (دهار): تا رستخیز این شریعت خواهد بود هر روزی قوی تر و پیداتر و بالاتر. (تاریخ بیهقی). عقوبت بر مقتضای شریعت باشد چنانکه قضات حکم کنند برانند. (تاریخ بیهقی). امیرالمؤمنین را از عزیمت خویش آگاه کردیم و عهد... جمله ٔ مملکت پدر را خواستیم... هرچند بر حق بودیم به فرمان وی تا موافق شریعت باشد. (تاریخ بیهقی).
در ره دین پوی بر ستور شریعت
وز علما دان درین طریق منازل.
ناصرخسرو.
گفتند که موضوع شریعت نه به عقل است
زیرا که به شمشیر شد اسلام مقرر.
ناصرخسرو.
از سخن دین به بوستان شریعت
برگ و بر علم را بدیعنهالیم.
ناصرخسرو.
آنگاه بپرسیدم از ارکان شریعت
کاین پنج نماز از چه سبب گشت مسطر.
ناصرخسرو.
جان تو بی علم خر لاغر است
علم ترا آب شریعت چراست.
ناصرخسرو.
آنگاه شریعت آمدش و رسول گشت پس ازآن چهل و هشت سال بزیست. (قصص الانبیاء ص 140)...
نرود بر شریعت استهزا.
ابوالفرج رونی.
پس اگر روزی چند صبر باید کرد در رنج عبادت و بند شریعت عاقل از آن چگونه سرباز زند. (کلیله و دمنه).
در مذهب عشاق چنان است شریعت
کآنرا که بکشتند دیت باز نخواهند.
خاقانی.
گفتم گلوی دیو طبیعت توان برید
گفتا توان اگر ز شریعت کنی حسام.
خاقانی.
شیر تنهارو شریعت را
با سگی در خطاب دیده ستند.
خاقانی.
علم و حکمت و شریعت و طریقت بیان کرد. (سندبادنامه ص 3). فاضلترین انبیاء آن است که به وی کتاب و شریعت نازل شده است. (سندبادنامه ص 7). بر من لازم آمد بموجب شریعت و فتوت و سنت مروت به دفع آن کوشیدن. (سندبادنامه ص 323). از احکام شریعت و قضایای طریقت اعراض می نمایند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 398). مشاعل شریعت در آن دیار و اعصار برافروخت. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 348).
ملک طبیعت به سخن خورده اند
مهر شریعت به سخن کرده اند.
نظامی.
مرد دین را شریعت آموزد
شمع در پیش شمس بفروزد.
؟
- شریعت اسلام، شریعت محمدی. دین اسلام. (یادداشت مؤلف).
- شریعت محمدی، شریعت اسلام. دین اسلام. دین محمدی. (یادداشت مؤلف).
- شریعت مطهر، شریعت پیغمبر آخرالزمان صلوات اﷲ و سلامه علیه. (ناظم الاطباء).
|| گاهی اوقات در کتاب مقدس قصد از شریعت کتب عهد عتیق می باشد. (از قاموس کتاب مقدس). || وقتی قصد از پنج سفر موسی است محتمل که پنج سفر همان شریعت بوده است که می بایست هریک از سلاطین آل اسرائیل یک نسخه از آن در نزد خود داشته همواره به مذاکره و تلاوت آن مشغول باشد و پیر و جوان را واجب بود چه در حکومت و چه در ظاهر بر مطالب آن عارف ومطلع باشد. (قاموس کتاب مقدس). || عرف. عادت. (یادداشت مؤلف): اما اگر جوانی بود که طبع راست دارد اگر چه شعرش نیک نباشد امید بود که نیک شود و در شریعت آزادگی تربیت او واجب باشد و تعهد او فریضه. (چهارمقاله ص 31). || (اصطلاح عرفان) در اصطلاح عبارت است از امور دینی که حضرت عزت عز شأنه جهت بندگان به لسان پیغمبر تعیین فرموده از اقوال و اعمال و احکام که متابعت آن سبب انتظام امور معاش و معاد باشد و موجب حصول کمالات گردد و شامل احوال خواص و عوام بوده جمیع امت در آن شریک باشند چون شریعت مظهر فیض رحمانی است که رحمت عام است. هجویری گوید: شریعت و حقیقت از عبارات اهل اﷲ است که یکی از صحت حال ظاهر کند و یکی از اقامت حال باطن. ابوالقاسم قشیری گوید: شریعت امر به التزام عبودیت است وحقیقت مشاهده ٔ ربوبیت و هر شریعتی که مؤید به حقیقت نباشد غیر مقبول است و هر حقیقتی که مقید به شریعت نباشد غیر محصول است. شریعت جهت تکلیف خلق می آید و حقیقت از طریق و تصریف حق خبر می دهد. خواجه عبداﷲ گوید: «شریعت » همه نفسی بود و اثبات بر قالب و هیکل و «طریقت » همه محو کلی باشد و حقیقت همه حیرت است، شریعت را تن شمر و طریقت را دل، و حقیقت را جان، اگر شریعت خواهی اتباع و اگر حقیقت خواهی انقطاع باقی همه صداع. بعضی گویند: شریعت معرفت سلوک اﷲ است و حقیقت دوام نظر به سوی اوست و طریقت سلوک طریق شریعت است یعنی عمل به مقتضای شریعت و بالجمله مراحل تربیت معنوی عبارتند از: شریعت، طریقت، معرفت و حقیقت که در مرحله ٔ اول التزام شریعت و در رتبت دوم به مدد راهنمای معنوی و رشد احکام طریقت را نیز ملتزم شود. (از فرهنگ مصطلحات عرفا تألیف سجادی).
فرهنگ معین
آیین، روش، سنت و آیین پیامبران. [خوانش: (شَ عَ) [ع. شریعه] (اِ.)]
فرهنگ عمید
سنت، طریقه،
مذهب، آیین، راهوروش و آیینی که خداوند برای بندگان خود روشن ساخته،
حل جدول
دین، مذهب
فرهنگ واژههای فارسی سره
آیین، دی نآیین
مترادف و متضاد زبان فارسی
آیین، دین، شرع، کیش، مذهب،
(متضاد) عرف، قانون
فرهنگ فارسی هوشیار
قانونی که پیغمبران از جانب خداوند عالم بر مردمان آورده اند، آئین، مذهب، دین
معادل ابجد
980