معنی شفا یافتن

لغت نامه دهخدا

شفا یافتن

شفا یافتن. [ش ِ / ش َ ت َ] (مص مرکب) خوب شدن.بِه ْ شدن. ابلال. بلول. ابتلال. تبلل. استبلال. بِه ْ شدن از بیماری. صحت یافتن. بهبود یافتن. تندرست شدن. (یادداشت مؤلف). استشفاء. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). اشتفاء. (منتهی الارب). بهبود یافتن (ازمرض). معالجه شدن. (فرهنگ فارسی معین):
دم عیسوی جوی کآسیب جان را
ز داروی ترسا شفایی نیابی.
خاقانی.
که به دعای عابد خواهرشان شفا یافته. (گلستان). آورده اند که در همان هفته شفا یافت. (گلستان).

حل جدول

شفا یافتن

نقاهب

نقاهت

فارسی به انگلیسی

شفا یافتن‌

Mend, Recuperate

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

شفا یافتن

بهبود و تندرست شدن، استشفاء

فارسی به آلمانی

شفا یافتن

Aus, Darüber, Herüber, Hinüber, Über, Vor, Vorbei

معادل ابجد

شفا یافتن

922

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری