معنی شق القمر

لغت نامه دهخدا

شق القمر

شق القمر. [ش َق ْ قُل ْ ق َ م َ] (ع اِ مرکب) شق قمر. انشقاق قمر. شکافتن ماه. طبق روایات اسلامی یکی از معجزات پیغمبر اسلام بوده است. (یادداشت مؤلف). به روایت راویان اخبار انشقاق قمر معجزی بود رسول (ص) را، و آن چنان بود که کفار قریش گفتند هر درخواستی از زمین می کنیم تو با جادو انجام می دهی اگر راست می گویی ماه چهاردهم که از پشت کوه می آید آن را دو نیمه کن، حضرت از خدای تعالی درخواست کرد و خدای تعالی درخواست او را اجابت فرمود و ماه را منشق کرد چنانکه نیمی از آن در جانبی و نیمی دیگر در جانب دیگر کوه بود. (از تفسیر ابوالفتوح رازی ج 9 ص 271):
کوری منکر شق القمر ختم رسل
ابرویت معجزشق القمر آورده برون.
صبوحی.
- شق القمر کردن، شکافتن ماه.
- || کار بس مشکل و دشوار انجام دادن: مگر شق القمر کرده ای ؟ (یادداشت مؤلف).

فرهنگ معین

شق القمر

شکافتن ماه که یکی از معجزات پیغمبر اسلام است، (عا.) کاری عجیب و خارق العاده. [خوانش: (شَ قُّ لْ قَ مَ) [ع.] (اِمص.)]

حل جدول

شق القمر

از معجزات پیامبر اسلام

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

شق القمر

ماه شکافی

کلمات بیگانه به فارسی

شق القمر

ماه شکافی

فرهنگ فارسی هوشیار

شق القمر

شکافتن ماه، یکی از معجزات پیغمبر (ص)

معادل ابجد

شق القمر

771

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری