معنی شلوغی و سر و صدای زیاد
حل جدول
لغت نامه دهخدا
شلوغی. [ش ُ] (حامص) (اصطلاح عامیانه) جار و جنجال. هیاهو. آشوب. هرج و مرج. بی نظمی. شورش و بلوا. (یادداشت مؤلف). || ازدحام. (فرهنگ فارسی معین) (فرهنگ لغات عامیانه).
سر و مر
سر و مر. [س ُ رُ م ُ] (ص مرکب، از اتباع) سخت فربه: سر و مر و گنده.
سر و صحبت
سر و صحبت. [س َ رُ ص ُ ب َ] (اِ مرکب، از اتباع) سر و کار. آشنایی. مصاحبت.
فرهنگ فارسی هوشیار
جار و جنجال
سر و سر داشتن
یا سر و سر داشتن با کسی. با او رابطه داشتن: مثل این که بو برده بودند که او با پلیس سر و سری دارد.
سر و صدا
داد و فریاد: }} از پایین سرو صدای زیادی به گوشش رسید. . . . {{
فارسی به انگلیسی
Affair, Intrigue
فرهنگ عمید
جاروجنجال، هیاهو،
ازدحام،
فارسی به عربی
حشد، خلیه، فوضی، نشاط
فارسی به ایتالیایی
ressa
معادل ابجد
1745