معنی شلیک کردن گلوله

واژه پیشنهادی

شلیک گلوله

تیر اندازی

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

شلیک کردن

(مصدر) در کردن گلوله (توپ تفنگ و غیره) .


شلیک

رها کردن تیر، تخلیه اسلحه آتشی (اسم) تخلیه اسلحه آتشی (توپ و تفنگ) رها کردن گلوله، آوای خروج گلوله از سلاح آتشین، آوای خنده شدید: شلیک خنده آن ها به گوش می رسید.


گلوله باران کردن

افکندن گلوله از هر طرف، انداختن گلوله بکسی از هر سوی

لغت نامه دهخدا

گلوله کردن

گلوله کردن. [گ ُ لو ل َ / ل ِ ک َ دَ] (مص مرکب) مدور کردن. گرد کردن. بشکل گلوله درآوردن. || مجازاً خوردن غذایی و این را در حال تعریض گویند: بشین غذا را گلوله کن، یعنی زهرمار کن.


شلیک

شلیک. [ش ِل ْ لی] (اِ) تخلیه ٔ اسلحه ٔ آتشی و رها کردن تیر آن. (ناظم الاطباء). گشاد. افکندن تیر از سلاحی آتشی چون تفنگ و توپ.
- شلیک کردن، گشاد دادن یعنی انداختن تفنگ و توپ و امثال آن. (یادداشت مؤلف).
|| گاه بمعنی حرکت و سر و صدای ناگهانی و شدید خاصه در مورد خنده (شلیک خنده) نیز استعمال میشود. (فرهنگ لغات عامیانه).
- شلیک خنده، خندیدن به صدای بلند و ممتد فردی یا جمعی: شلیک خنده ٔ آنها به گوش می رسید.


گلوله پیچ کردن

گلوله پیچ کردن. [گ ُ لو ل َ / ل ِ ک َ دَ] (مص مرکب) چیزی را سخت و سفت و گرد بستن بشکل گلوله: چادرشب را گلوله پیچ کرد.

فرهنگ عمید

شلیک

خالی کردن توپ یا تفنگ،
(اسم) [مجاز] صدای ناگهانی و بلند خنده،
* شلیک کردن: (مصدر لازم و مصدر متعدی) آتش کردن و رها کردن گلوله از توپ یا تفنگ، تیراندازی کردن با توپ یا تفنگ،


گلوله

هرچیز گرد و به‌هم‌پیچیده: گلولهٴ نخ، گلولهٴ پنبه،
(نظامی) جسم مخروطی‌شکل فلزی که با سلاح گرم شلیک می‌شود،

فرهنگ معین

شلیک

(ش لُ) (اِ.) = شلک: صدای خالی شدن توپ یا تفنگ، رها کردن گلوله.

فارسی به ایتالیایی

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

معادل ابجد

شلیک کردن گلوله

725

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری