معنی شناگر

لغت نامه دهخدا

شناگر

شناگر. [ش ِ گ َ] (ص مرکب) آشناگر. آشناور. شناور. شنوگر. آب ورز. سباح. آب باز. شناکننده. او که شنا کند. (یادداشت مؤلف). کسی که در آب شنا کند. آب آشنا.
- امثال:
آب نمی بیند اگرنه شناگر قابلی است.
|| آنکه شغلش شنا کردن است. و آن غیر شناور است، چه شناور اوست که اکنون شنا میکند. (یادداشت مؤلف).
- جانوران شناگر، شناگران. راسته ای از جانوران پستاندار که با زندگی دریایی خو گرفته اند و ساختمان بدن آنها با زندگی در آب سازش یافته است. قطاسها. آب بازان. (فرهنگ فارسی معین) (جانورشناسی عمومی ج 1 ص 214).

فرهنگ معین

شناگر

(ش گَ) (ص مر.) کسی که در آب شنا کند.

فرهنگ عمید

شناگر

کسی که در آب شنا می‌کند، کسی که شناوری بداند، آشنا به آب، آب‌ورز،

حل جدول

شناگر

آب باز

آب‌باز

فارسی به انگلیسی

شناگر

Swimmer

فارسی به ترکی

شناگر‬

yüzücü

فارسی به عربی

شناگر

سباح

فرهنگ فارسی هوشیار

شناگر

شناور، آب باز، شنا کننده

فارسی به ایتالیایی

شناگر

nuotatore

واژه پیشنهادی

شناگر

سابح

آب آشنا

معادل ابجد

شناگر

571

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری