معنی شهرستانها

حل جدول

لغت نامه دهخدا

امین مالیه

امین مالیه. [اَ ن ِ لی ی َ/ی ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) در دوره ٔ قاجاریان رئیس دارایی را در شهرستانها امین مالیه می گفتند.


سنگ شاه

سنگ شاه. [س َ گ ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) واحد وزنی بود معمول در تهران و پاره ای شهرستانها معادل دو من تبریز برابر با شش کیلوگرم.


چق چق کردن

چق چق کردن. [چ َ چ َ ک َ دَ] (مص مرکب) با زدن چیزی به چیز دیگر صدا وآواز برآوردن. || در اصطلاح مردم مشهد و اهالی بعضی از شهرستانها و روستاهای خراسان، عیش و عشرت و شادی و خوشی کردن، چنانکه گویند: دیشب رفتیم وچق چق کردیم. یا آنکه گویند: بیا برویم چق چق کنیم.


چق چق

چق چق. [چ َ چ َ] (اِ صوت) مخفف چقاچاق و چقاچق، که آواز پیاپی خوردن تیر و شمشیر و امثال آن است. چقه. (در اصطلاح مردم شوشتر). و رجوع به چقاچاق و چقه شود. || در اصطلاح اهالی مشهد و بعضی شهرستانها و روستاهای خراسان، کنایه از عیش و کیف و شادی است و رجوع به چق چق کردن شود.


نیگنان

نیگنان. (اِخ) نام یکی از دهستانهای بخش بشرویه ٔ شهرستان فردوس که در شمال غربی بشرویه واقع است. این دهستان از 30 آبادی تشکیل شده و مجموع نفوس آن در حدود 1320 نفر است. دهستان نیگنان نسبت به جمعیت و وسعت منطقه و تعداد قراء با سایر دهستانها تفاوت فاحشی دارد زیرا ساکنین قراء دهستان به واسطه ٔ خشکسالهای متوالی به سایر شهرستانها پراکنده شده اند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


گرگاب

گرگاب. [گ ُ] (اِخ) دهی است از دهستان برخوار بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان، واقع در 26 هزارگزی شمال اصفهان و 500راه امیرآباد به اصفهان. هوای آن معتدل و دارای 1222 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول غلات، پنبه، صیفی، روناس، خربزه ٔفراوان، پشم، روغن. شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی زنان کرباس بافی. راه شوسه دارد. یک دبستان و در حدود 10 باب دکان و قلعه ٔ نوساز دارد. خربزه ٔ گرگاب به خوش طعمی و شیرینی معروف است و به شهرستانها صادر میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


اشترینان

اشترینان. [اُ ت ُ] (اِخ) نام یکی از بخشهای شهرستان بروجرد میباشد که در 24000گزی شمال آن شهر واقع و حدود آن بشرح زیر است: ازشمال به ملایر، از جنوب به شهر بروجرد، از خاور به اراک، از باختر به نهاوند. موقعیت طبیعی جلگه، هوای آن سردسیر و در زمستان خیلی سرد است. آب مشروبی این بخش از چهار رشته قنات موسوم به سراب مردانه، سراب زنانه، قنات بچگانه و قنات کبیریه تأمین میگردد. مذهب شیعه و زبان اهالی لری است. محصولات عمده ٔ آن: غلات، تریاک، لبنیات و انگور است. شغل عمده ٔ مردان زراعت وگله داری است و اغلب برای تأمین معاش خود به شهرستانها میروند. صنایع دستی زنان، قالیبافی. این بخش از 64 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل گردیده و جمعیت آن در حدود 28920 تن میباشد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


زاب

زاب. (اِخ) ناحیه ٔ پهناوری است در مغرب که رود بزرگی از آن میگذرد و کنارش شهرستانها و قریه هائی بزرگ و بهم پیوسته واقع شده است. و از همین زاب است که چندین تن از فضلاء برخاسته اند و بطوری که نقل کنند زرع اینجا هر سال دو بار درو میشود. مجاهدبن هانی مغربی در قصیده ای که در مدح جعفربن علی حکمران زاب گفته بدین زاب اشارت کرده است:
الا ایها الوادی المقدس بالندی
و اهل الندی قلبی الیک مشوق
و یاایها القصر المنیف قبابه
علی الزاب لایسدد الیک طریق
و یا ملک الزاب الرفیع عماده
بقیت لجمع المجد و هو نزیق
علی ملک الزاب السلام مردداً
و ریحان مسک بالسلام فتیق.
(از معجم البلدان).
و رجوع به زاب کبیر شود.
در ملحقات المنجد آمده است: زاب ناحیه ٔ وسیعی است در صحرای بزرگ جزائر جنوبی و نفوس آن بالغ بر 93000 و اکثر متمدن اند.


ولیمه

ولیمه. [وَ م َ / م ِ] (از ع، اِ) ضیافت عروسی. ضیافت شادی و کتخدایی. (آنندراج) (غیاث). طعام عروسی. (مهذب الاسماء). مهمانی عروسی. (منتهی الارب). طعام عروسی، یا هر طعامی که برای گروهی دعوت یاغیر دعوت تهیه و ساخته میشود، و گویند هر طعامی که برای گروهی فراهم میگردد. (از اقرب الموارد). حدیث: اذا دعی احدکم الی الولیمه فلیأتها فان کان مفطراً فلیطعم و ان کان صائماً فلیدع ای بالبرکه و الخیر. (از منتهی الارب). ولیمه مستحب است و بعضی آن را واجب دانسته اند. ابن حجر گوید نام ولیمه بر هر دعوت به شادمانی و سرور اطلاق میگردد ولی بیشتر و مشهورتر درمورد مهمانی نکاح اطلاق میشود و در غیر نکاح به قیدی مقید شود، مثلاً گویند: ولیمه ٔ ختان و غیره. (از منتهی الارب). ج، ولائم. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). از حضرت رسول (ص) نقل است که: لا ولیمه الا فی خمس، فی عرس او خرس او عذار او وکار او رکاز. و مراد از عرس عروسی است و از خرس زایمان و از عذار ختنه و از وکار خریداری خانه و از رکاز کسی که از مکه می آید.
- ولیمه دادن، مهمانی عروسی دادن.
|| در تداول فارسی، پولی که به عنوان هدیه ٔ عروسی به واردان دهند (در بعض شهرستانها). (فرهنگ فارسی معین).


بی سیم

بی سیم. (ص مرکب) (از: بی + سیم = نقره ٔ مسکوک) بی پول. (یادداشت مؤلف): عاشقان بی سیم را شب خوش که هرکه را این نسیم باید دست و دامن پرسیم شاید. (از مقامات حریری). || بدون سیم. بدون مفتول. (فرهنگ فارسی معین). مقابل باسیم. || (اِ مرکب) دستگاهی که بدون سیم امواج صوت را بمواضع دور انتقال دهد: تلگراف بیسیم. تلفن بیسیم. || بی سیم (اداره ٔ کل...) ایجاد بیسیم در آغاز دوره ٔ رضاشاه بعهده ٔ وزارت جنگ محول شد و نخستین بنای بیسیم ایران در سال 1303 هَ. ش. به اتمام رسید و مدرسه ٔ بی سیم کل قشون اوائل سال 1304 تأسیس گردید. از نیمه ٔ سال 1304 نصب دستگاه فرستنده ٔ 20 کیلوواتی موج بلند و مرکز نیروی آن آغاز شد. قسمت گیرنده نیز در جوار پست فرستنده قرار گرفت. در فروردین ماه 1305 نصب دستگاه مزبور خاتمه یافت و آزمایشهای مقدماتی شروع و در ششم اردیبهشت 1305 دستگاه مزبور افتتاح شد. نصب دستگاههای بیسیم شهرهای تبریز، مشهد، شیراز، کرمان، خرمشهر، و کرمانشاه که درسال 1304 شروع شده بود در نیمه ٔ سال 1305 خاتمه یافت. در دیماه 1305 کلیه ٔ دستگاههای بی سیم تهران و شهرستانها با کارمندانی که برای اداره ٔ آنها تربیت شده بودند به اختیار وزارت پست و تلگراف گذاشته شدند. درآبانماه 1309 دستگاه گیرنده و موج کوتاه و در تیرماه 1336 هَ.ش. برای مکالمات با خارج از کشور فرستنده ٔ 20 کیلوواتی افتتاح شد. (از فرهنگ فارسی معین).


شیر و خورشید سرخ...

شیر و خورشید سرخ. [رُ خوَرْ / خُرْ دِ س ُ] (اِخ) سازمانی خیریه در ایران قبل از انقلاب اسلامی، وابسته به صلیب سرخ جهانی که بجای علامت صلیب نشان شیر و خورشید ایران را برگزیده بود. شیر و خورشید سرخ ایران که بر طبق مقررات بین المللی مربوط به مؤسسات صلیب احمر و هلال احمر جهانی بوجود آمده بیش از چهل سال است که در ایران مصدر فعالیت و خدمات خیرخواهانه است. هرچند قبول مقررات ژنو و پیوستگی کشور ایران به مقررات مذکور در تاریخی قدیم تر از سال 1302 هَ. ش.که در آن رسماً شیر و خورشید سرخ ایران تشکیل شد و به فعالیت پرداخت انجام پذیرفت، ولی این جمعیت پیش از تاریخ مذکور نام و نشانی نداشت، در این سال به همت خیرخواهان و نوع پروران نخستین هیئت مدیره ٔ شیر و خورشید سرخ ایران بر طبق اساسنامه ٔ مصوب بوجود آمد و رضاشاه که در آن تاریخ ریاست وزراء را داشت ریاست افتخاری این هیئت را قبول کرد، و بدین ترتیب دوران خدمتگزاری جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران را می توان به دوقسمت تقسیم نمود: نخست دوره ٔ هیجده ساله ٔ پیش از شهریور 1320 هَ. ش. در این دوره ٔ فعالیت شیر و خورشید سرخ ایران بیشتر منحصر به امور امدادی و رسیدگی به حال آسیب دیدگان از حوادث و سوانح گوناگون بود، تأسیسات درمانی مفیدی نیز بوجود آورد که اهم آن بیمارستانهای شیر و خورشید سرخ تبریز، اردبیل، ماکو، خوی، بوکان، سلدوز در نقاط مختلف آذربایجان و پرورشگاه شیر وخورشید سرخ مشهد و اصفهان بود. دوره ٔ دوم بعد از شهریورماه 1320 هَ. ش. تا قبل از انقلاب است که شیر و خورشید سرخ انجام وظیفه می کرد. در این دوره جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران توانست دایره ٔ فعالیت خود را توسعه دهد و نه تنها در رشته های چهارگانه ٔ مربوط به خدمات صلیب سرخ و هلال احمر جهانی بلکه در دیگر رشته های خدمات خیریه و اجتماعی نیز توفیق خدمتگزاری حاصل کند. شیر و خورشید سرخ ایران نزدیک به 300 مؤسسه ٔ مختلف خیریه و درمانی را در سراسر کشور در 123 شعبه ٔ خود اداره می کرد و گذشته از فعالیتهای درمانی و خیریه و امدادی در امور تربیتی و اجتماعی نیز گامهایی برداشت. هیئت های مرکزی شیر و خورشید سرخ در شهرستانها و اعضا و رؤسای بخشهای مختلف جمعیت در تمام نقاط و حتی خدمتگزاران مسؤول جمعیت در همه ٔ قسمتها اداره ٔ امور این مؤسسه ٔ خیریه را برایگان انجام می دادند. تربیت پرستار یکی دیگر از اهم وظایف جمعیت شیر و خورشیدسرخ ایران بود و در سرلوحه ٔ برنامه ٔ اقدامات شیر و خورشید سرخ یک آموزشگاه پرستاری در تهران و دو آموزشگاه پرستاری دیگر در شهرستان اصفهان و شیراز بوجود آورده و اداره می کرد. ایجاد مراکز انتقال خون فوری نیز یکی دیگر از وظایف اصلی شیر و خورشید سرخ ایران بود که در مرکز و شهرستانها ایجاد شد و بتدریج توسعه وتکمیل یافت و جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران توانست احتیاجات بیماران را به خون به طور رایگان در همه ٔ بیمارستانها رفع کند. غیر از اینها نظر به احتیاج مبرمی که بود شیر و خورشید سرخ ایران در نقاط مختلف از بیمارستانهای امدادی و زایشگاهها، اندرزگاهها، پرورشگاههای کودکان، درمانگاهها، مراکز مبارزه با سرطان وسل، آسایشگاه مسلولین و غیره نزدیک به 300 مؤسسه ٔ مختلف را بوجود آورده و آنها را مستقیماً از اعتبارات خود اداره می کرد. (از فرهنگ فارسی معین). وزارت بهداری در شهرهایی که دانشگاه (دانشکده ٔ پزشکی) وجود نداشت بیمارستانها و درمانگاههای بسیاری را به شیر و خورشید سرخ واگذار کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نام این سازمان به هلال احمر تغییر یافته است.

فرهنگ فارسی هوشیار

ولایتی

شهرستانی شارسانی (صفت) منسوب به ولایت: اهل شهرستان (بجز پایتخت) . یا لهجه ولایتی. لهجه ای که مردم شهرستانها بدان تکلم کنند.


شب گز

(صفت اسم) گونه ای کنه که خصوصا در قهوه خانه های بین شهرستانها و مسافر خانه ها و اماکن عمومی موجود و خطرناک است و به وسیله گزش خود انگل نوعی تب راجعه را وارد بدن انسان می کند غریب گز.


ولیمه

ولیمه در فارسی سور کتخدایی سور اروسی، دلمه پولی که داماد به آمادگان می پردازد (گویش گیلکی)، خوراک سور خوراک جشن، سور (اسم) مهمانی عروس، طعامی که در مهمانی جشن عروسی زایمان و غیره دهند جمع: ولائم، پولی که بعنوان هدیه عروسی بوار دان دهند در بعض شهرستانها) .

معادل ابجد

شهرستانها

1022

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری