معنی شهروا

لغت نامه دهخدا

شهروا

شهروا. [ش َ رَ] (ص مرکب، اِ مرکب) شاید از شهرروا باشد. چاو. (یادداشت مؤلف). ظاهراً مخفف شهرروا. (فرهنگ نظام). گویند پادشاهی زر قلب و ناسره زد و آنرا شهروا نام کرد و بنابر شدت و تندی خوی در ملک خود رایج گردانید و در غیر ملک او به هیچ نمی گرفتند. (از برهان). درم و دینار ناسره که خصوصاً در یک شهر رایج باشد، و این در اصل «شهرروا» بود یک «ر» را مطابق قاعده حذف کردند، و نیز آن درم ناسره که یکی از ملوک ظالم در ملک خود بزور رایج کرده بوده در ملک دیگران رواج نیافت، و ظاهراً به این معنی در اصل شه روا بود. (غیاث) (از رشیدی) (از جهانگیری). زر و سیم ناسره که درملکی رایج و روا و در غیر آن ناروا باشد. نقیض شهرروا. (ناظم الاطباء). رجوع به شهرروا شود:
بزرگ زاده ٔ نادان به شهروا ماند
که در دیار غریبش به هیچ نستانند.
سعدی (گلستان).
|| در منتخب نوشته که نوعی از خرمهره که کوچک باشد بقدر تخم خرما. (غیاث).

شهروا. [ش َ رَ] (اِخ) بعضی از مردم قم روایت کنند که دیه خمانی بنا کرده شده است بر دست مردی نام او شهرواو این دیه را بنا نهاد بنام خود. (تاریخ قم ص 65).

فرهنگ معین

شهروا

پولی که ارزش حقیقی آن کمتر از ارزش رسمی آن بوده، زر ناخالص. [خوانش: (شَ) (ص.)]

فرهنگ عمید

شهروا

سکه‌ای که فقط در قلمرو فرمان‌روای محلی ضرب‌کنندۀ آن رواج داشت: بزرگ‌زادۀ نادان به شهروا ماند / که در دیار غریبش به هیچ نستانند (سعدی: ۱۲۱)،
سکه‌ای که ارزش حقیقی آن کمتر از ارزش اسمی آن باشد،

حل جدول

شهروا

سکه تقلبی

مترادف و متضاد زبان فارسی

شهروا

بی‌ارزش، تقلبی، قلابی، قلب، کاسد، نارایج، ناسره

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

شهروا

(اسم) پولی که ارزش حقیقی آن کمتر از بهای اسمی آن باشد و بنابراین در غیر محلی که ضرب شده ارزش چندان ندارد: بزرگزاده نادان بشهروا ماند که در دیار غریبش بهیچ نستانند ‎0 (گلستان 114)

معادل ابجد

شهروا

512

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری