معنی شهروز دل افکار

لغت نامه دهخدا

شهروز

شهروز. [ش َ] (اِ مرکب) مصحف شهروذ = شهرود. (حاشیه ٔ برهان چ معین). بمعنی شهرود است که رودخانه ٔ بزرگ باشد. (برهان) (از جهانگیری) (از ناظم الاطباء) (ازآنندراج). || ساز رومیان و غیره. (برهان) (آنندراج). || آلتی از آلات موسیقی و آنراحکیم بن احوص سغدی در سنه ٔ سیصد هجری به بغداد اختراع کرد. (مفاتیح). رجوع به شاهرود و شهرود شود. || (اِخ) شهر خسرو پرویز. (برهان) (آنندراج).


افکار

افکار. [اَ] (ع اِ) ج ِ فِکْر و فَکْر، اندیشه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج). فکرها. اندیشه ها.تصورات. اوهام. تدابیر. (ناظم الاطباء):
خاصه هرشب جمله افکار عقول
نیست گردد غرق در بحر نغول.
مولوی.

افکار. [اَ] (ص) خسته. مجروح. افگار (با کاف پارسی). رجوع به افگار شود. || زَمِن. (مهذب الاسماء) (یادداشت مؤلف). زمین گیر.

افکار. [اِ] (ع مص) اندیشه کردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اندیشیدن. اعمال نظر و فکرکردن. (از اقرب الموارد). تفکیر. (اقرب الموارد).

نام های ایرانی

شهروز

پسرانه، رودی بزرگ، شاهروز، روز شاهان، شهرود نام سازی باستانی نیز بوده‌است، شاه روزگار یا داری بخت و روز شاه، نام سازی، نام شهری که خسروپرویز پادشاه ساسانی بنا کرد

فرهنگ معین

افکار

(اَ) [ع.] (اِ.) جِ فکر؛ اندیشه ها.

فرهنگ عمید

افکار

فکْر

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

افکار

اندیش هها

مترادف و متضاد زبان فارسی

افکار

اذهان، اندیشه‌ها، فکرها

فرهنگ فارسی هوشیار

افکار

جمع فکر

فارسی به عربی

زاییده افکار

من بنات افکار


افکار

صدر، فکر

حل جدول

افکار

فکرها

فرهنگ فارسی آزاد

افکار

اَفْکار، اندیشه ها (مفرد: فِکر)،

فارسی به آلمانی

افکار

Brust (f)

معادل ابجد

شهروز دل افکار

854

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری