معنی شهری در ایالت کالیفرنیا
حل جدول
گلن
مرکز ایالت کالیفرنیا
ساکرامنتو
شهری در کالیفرنیا
فرزنو
مرکز ایالت کالیفرنیا آمریکا
ساکرامنتو
شهرى در ایالت کالیفرنیا
برکلى
مرکز ایالت کالیفرنیا در آمریکا
ساکرامنتو
هشتمین شهر بزرگ ایالت کالیفرنیا
اوکلند
کوه کالیفرنیا
ویتنی
ایالت آمریکا
کالیفرنیا
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
ایالت. [ل َ] (ع مص) ایاله. سیاست نگاه داشتن. (غیاث) (آنندراج). سیاست راندن به. والی شدن بر قومی. (منتهی الارب). حکومت کردن برمکانی: که هر یک ازایشان در ایالت و سیاست و عدل و رأفت علی حده امتی بوده اند. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 13). برادر او سلیمان به سیرجان مقیم بوده و ایالت آن طرف بدو مفوض. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). در ایالت آن حدود بی منازعی و مدافعی متمکن بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). دشمن دولت و ایالت و حسن کفایت اومشرف. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). رجوع به ایاله شود.
- ایالت کردن، حکومت کردن. (ناظم الاطباء).
- حسن ایالت، حسن حکومت. (ناظم الاطباء).
ایالت.[ل َ] (ع اِ) جایی که دارای چندین حاکم نشین و ولایت باشد مانند ایالت آذربایجان که دارای چندین ولایت و حاکم نشین است از قبیل خوی و ارومیه و سلماس و اردبیل و جز آن و همچنین ایالت خراسان و فارس و عمومیت این لفظ بیشتر از ولایت است. چه این کلمه شامل جایی میشود که دارای یک حاکم نشین و شهر بیشتر نباشد مانند ولایت یزد و کاشان. (ناظم الاطباء). در سازمان اداری و سیاسی سابق در آن قسمتی از مملکت که دارای حکومت مرکزی باشد و ولایت حاکم نشین جزء بوده بر طبق قانون تشکیل ایالات و ولایت (مصوب 14 ذیقعده ٔ 1325 هَ. ق.) ایالات ایران منحصر به چهار ایالت بوده: آذربایجان، کرمان وبلوچستان، فارس و خراسان. (دائره المعارف فارسی).
فرهنگ فارسی هوشیار
جائی که دارای چندین حاکم نشین و ایالت باشد
فارسی به انگلیسی
California
معادل ابجد
1563