معنی شهر ایالت اوتار پرادش

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

اوتار

اوتار. [اَ] (ع اِ) ج ِ وَتَر. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج). به معنی تارهای ساز و رودهای کمان. (غیاث اللغات از منتخب اللغه). زه ها. (نوروزنامه). زه های کمان:
گه از الحان مرغان گه ز اوتار
خبر آرند جانت را ز اسرار.
ناصرخسرو.
در او نغمه و ناله های درست
به اوتار نسبت فروبست چست.
نظامی.
بساز ای مغنی ره دلپسند
بر اوتار این ارغنون بلند.
نظامی.
|| ج ِ وِتْر. (المنجد) (آنندراج). به معنی چیزهای طاق. (آنندراج) (غیاث اللغات). در برابر شفع.


ام اوتار

ام اوتار. [اُ م م ِ اَ] (ع اِمرکب) سیم مهم چنگ. شاه سیم. ام الاوتار:
عدوت گر نبود گو مباش کان بدرگ
بریشمی است بر این ارغنون سرآهنگی
بقاء جان تو بادا که ام اوتارست
که گر بلغزد پایش قفا خورد چنگی.
اثیراخسیکتی (از تاج المآثر).
رجوع به ام الاوتار و لباب ج 2 ص 224 شود.

فرهنگ عمید

اوتار

[جمعِ وَتَر] (موسیقی) = وَتَر
[جمعِ وَتر و وِتر] = وتر va (e) tr

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

اوتار

(تک: وتر) پارسی تازی شده تارها، تارهای سازی، رودهای کمان (اسم) جمع وتر تارها زهها، تارهای ساز زههای ساز که بناخن یا زخمه نوازند.

فرهنگ فارسی آزاد

اوتار

اَوْتار، زه ها، زههای کمانها، تارهای موسیقی (مفرد: وَتَر)،

معادل ابجد

شهر ایالت اوتار پرادش

2062

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری