معنی شهر مزار سلطان محمود

لغت نامه دهخدا

سلطان محمود

سلطان محمود. [س ُ م َ] (اِخ) ملقب به یمین الدوله و بزرگترین پادشاه سلسله ٔ غزنویان است و اول پادشاهی است که لقب سلطان گرفت و در زمان عبدالملک بن نوح سامانی، محمود بر خراسان استیلا یافته آن بلاد را از ید سامانیان خارج ساخت. سپس قهستان بدست او افتاد و در 393 سیستان را گرفت. یمین الدوله به کرات لشکر به هندوستان کشید و با هندوهاجهاد نمود و همچنین ایلک خان ترک را که قصد خراسان داشت بکلی منهزم نمود و بر ماوراءالنهر مسلط گردید. سپس بلاد غور را در سنه ٔ 401 فتح کرده احکام اسلام را در آن حدود مجرا ساخت. در سال 407 دیار خوارزم را جزءمتصرفات خود نمود و در 416 قصد سومنات کرد و پس از فتح آن حدود و به دست آوردن غنایم زیاد بت معروف سومنات را هم بشکست و یک قسمت به غزنه آورده در عتبه مسجد قرارداد در 420 ری را از مجدالدوله دیلمی گرفت.
فلک المعالی منوچهر در تمام گرگان و مازندران خطبه بنام محمود خواند پسر محمود موسوم به مسعود زنجان و ابهر را فتح کرد. ابن کاکویه علاءالدوله در اصفهان اظهار اطاعت نمود. از وقایع مهم این دوره متفرق شدن ترکان «غز» در اطراف بلاد ایران است. سلطان محمود در 421 هَ.ق. وفات کرد. این سلطان مردی عاقل، متدین، خبیر بود و ارباب علم و معرفت را در دربار خویش گرد کرد. (از تاریخ رازی ص 185- 186). رجوع به غزنویان و محمود شود.


مزار

مزار. [م َ](ع مص) زیارت کردن.(منتهی الارب). ||(اِ) جای زیارت.(منتهی الارب)(آنندراج). جای زیارت کردن.(ناظم الاطباء). زیارتگاه. زیارت جای.(مهذب الاسماء). || قبر. گور.(آنندراج)(از غیاث اللغات). مرقد و قبرستان.(ناظم الاطباء). گورستان. آرامگاه: مرا قصد افتاد که آن مزارهای متبرک را ببینم.(سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 26). مردم آن دیه آن مسجد و مزار را تعهد نیکو کنند.(سفرنامه ٔ ناصرخسرو ص 128).
- مزار بستن، گور درست کردن. گور ساختن:
کفن پروانه را از پرده ٔ فانوس می باید
مزارش را کسی ای کاش در پای لگن بندد.
نورالدین ظهوری(از آنندراج).

مزار. [م َ](اِخ)دهی است از دهستان ده تازیان بخش مشیز شهرستان سیرجان، در50هزارگزی جنوب شرقی مشیز سر راه ده تازیان به کرمان، در منطقه کوهستانی سردسیر واقع و دارای 150 تن سکنه است. آبش از قنات، محصولش غلات و حبوبات، شغل مردمش زراعت است.(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

مزار. [م َ](اِخ) دهی است از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد در 5 هزارگزی جنوب بجستان و 6هزارگزی غرب راه بجستان به فردوس، در جلگه گرمسیر واقع و دارای 400 تن سکنه است. آبش از قنات، محصولش غلات، ارزن، زیره، شغل مردمش زراعت است.(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

مزار. [م َ](اِخ) دهی است از دهستان ده سردبخش بافت شهرستان سیرجان، در 88 هزارگزی جنوب بافت و دوهزارگزی غرب راه دولت آباد به بافت، در منطقه ٔ کوهستانی معتدل واقع و دارای یکصدتن سکنه است. آبش از چشمه و محصولش غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت است. مقبره ٔ یکی از شیوخ زیارتگاه این ده است.(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

فرهنگ فارسی آزاد

محمود (سلطان)

مَحمُود، مقتدرترین و سومین سلطان غزنوی است که از 387 تا 421 هجری سلطنت نمود و فتوحات بسیار کرد و ازجمله مکرر به هندوستان لشکر کشید و مولتان (در جنوب پنجاب و در شرق پاکستان) را هم فتح نمود. شعرای نامداری چون فردوسی، عنصری، فرخی و مسجدی در زمان او می زیسته اند

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

مزار

جای زیارت، زیارتگاه،
گور، آرامگاه،

گویش مازندرانی

مزار

قبرستان – گورستان – قبر

فرهنگ فارسی هوشیار

مزار

زیارت کردن، قبر، زیارتگاه، گور

معادل ابجد

شهر مزار سلطان محمود

1001

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری