معنی شوریده
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
آشفته، عاشق، دیوانه. [خوانش: (دَ یا دِ) (ص مف.)]
فرهنگ عمید
آشفته، منقلب، پریشانحال،
(تصوف) ویژگی کسی که نور حق در دلش جلوهگر گشته و از خود بیخود شده باشد،
حل جدول
نوعی ماهی جنوب
مترادف و متضاد زبان فارسی
آشفته، بیقرار، پریشان، پریشانحال، شیدا، شیفته، مجذوب، مجنون، مشوش، منقلب، واله، مضطرب، مغشوش، نامرتب، نامنظم
فارسی به انگلیسی
Berserk, Delirious, Distraught, Ecstatic, Excited, Feverish, Frenetic, Frenzied, Mad, Nervous, Turbulent
فارسی به عربی
مجنون، هائج
فرهنگ فارسی هوشیار
درهم، آشفته، منقلب، دگرگون، ژولیده
فرهنگ پهلوی
عاشق پریشان، آشفته
فارسی به آلمانی
Toll, Verrückt
واژه پیشنهادی
آشفته سامان
معادل ابجد
525