معنی شومیز

لغت نامه دهخدا

شومیز

شومیز. (اِ) شومز. زمینی باشد که بجهت زراعت کردن مستعد و آماده کرده باشند. (برهان). شمیز. زمینی بود که بجهت زراعت آراسته باشند. (فرهنگ جهانگیری). شیار یعنی تخم ریزی و زمین شومیزه یعنی شیارکرده. شمیز. شومیزه. شوریز. (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (آنندراج). جهانگیری گوید: آن را شمیز خوانند، در تحفهالاحباب شوریز ضبط شده و در ادات الفضلا شوهیز، اما هیچکدام سند نداده اند. مهذب الاسماء در معنی الکراث شومیزگرنوشته، پس ضبط جهانگیری صحیح است و ازآن ِ تحفه و ادات تصحیف. (از فرهنگ نظام). شیار، چنانکه گویند: زمین شومیزکرده، یعنی زمین شیارکرده. شومیر. (برهان).

شومیز. [ش َ / شُو] (ص، اِ) زارع و زراعت کننده و برزیگر. (برهان). برزگر. (رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج).

فرهنگ معین

شومیز

(اِ.) زمین شیار کرده و آماده برای زراعت.

فرهنگ عمید

شومیز

شمیز

شیار، شخم،
کشت‌کار، برزگر،

حل جدول

شومیز

نوعى جلد کتاب

جلد مقوایى کتاب

فرهنگ فارسی هوشیار

شومیز

زارع و زراعت کننده و برزگر

معادل ابجد

شومیز

363

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری