معنی شکلی از داروهای تزریقی

لغت نامه دهخدا

شکلی

شکلی. [ش َ] (اِخ) محمدبن اسماعیل شکلی، از راویان است و از علی بن ابی مریم حدیث شنید و برادرزاده اش ابوالفضل العباس بن یوسف شکلی از او روایت دارد. (از لباب الانساب).

شکلی. [ش َ] (اِخ) ابوالفضل العباس بن یوسف شکلی، برادرزاده ٔمحمدبن اسماعیل شکلی. مردی پرهیزگار و باورع بود و از سری سقطی و جز او روایت شنید و ابوبکر قطیعی و ابوحفص بن شاهین از او روایت دارند. (از لباب الانساب).

فرهنگ معین

تزریقی

(~.) [ع - فا.] (ص.) معتاد؛ کسی که مواد مخدر را به وسیله سرنگ داخل رگ خود می کند.

عربی به فارسی

شکلی

کیفیتی , چونی , مقید


لا شکلی

بی شکل , بی نظم , بدون تقسیم بندی , غیر متبلور , غیر شفاف , دارای ساختمان غیر مشخص

فرهنگ فارسی هوشیار

دگر شکلی

در انگلیسی دگر کرپی


مار شکلی

مار کرپی


خود شکلی

خود کرپی


هم شکلی

همکرپی همسانی

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

شکلی از داروهای تزریقی

1322

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری