معنی شکم پرست
لغت نامه دهخدا
شکم پرست. [ش ِ ک َ پ َ رَ] (نف مرکب) ابن البطن.شکم باره. (یادداشت مؤلف). پرخور و عبدالبطن. (ناظم الاطباء). شکم بنده. شکم پرور. (آنندراج):
در آن سماط که منظور میزبان باشد
شکم پرست کند التفات بر مأکول.
سعدی.
شکم پرست ز معنی است دور کاسبان را
به است توبره ٔ جو ز گوهرینه ستام.
میرخسرو (از آنندراج).
- امثال:
شکم پرست خداپرست نبود. (امثال و حکم دهخدا). رجوع به شکم باره و مترادفات دیگر شود.
|| عیاش. (ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
ویژگی کسی که به خوردن غذاهای خوب علاقه دارد، شکمبنده،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Glutton, Gluttonous, Gourmand, Greedy
فارسی به عربی
نهم
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) آن که شکم خود را دوست دارد و همواره غذای لذیذ خواهد شکم بنده.
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
1022